صاد | صدای سلامت

  • ۰
  • ۰

در قدم اول بهتر است با واژه و مفهوم قهر آشنا شویم. گروهی از زنان و مردان به اشتباه تصور می کنند که به مشکلات جاری زیاد هم نباید اهمیت داد و گذر زمان و عدم توجه به مشکلات خود عاملی در حل آن خواهد بود.این دسته فکر می کنند نادیده گرفتن دلخوری های اصلی و اساسی و سر پوش گذاشتن بر روی آنها و خوب جلوه دادن،عاملی در حل مسائل پیش آمده است و اگر یکی از آنها چه زن و چه مرد سر صحبت را باز کند و در حل مشکل کوشش کند هر چند که دیگری نپذیرد ،در واقع فرد مقابل در حل مشکل همکاری نکرده و از گفت وشنود و بحث فرار می کند پس به زودی درهای ارتباط سازنده و موثر به روی آنان بسته خواهد شد .این گروه از زوج ها از حمایت های عاطفی،احساسی و بعد از آن جنسی و حمایتی و...از هم دور می شوند، برخی روانشناسان معتقدند  افراد درونگرا و نکته سنج که دقت بیشتری دارند،در عین حال از قدرت کلامی ضعیف تری برخوردارند ، از لحاظ شخصیتی زودرنج هستند و سریع آزرده خاطر می گردند .

اگر بررسی عمیق تری داشته باشیم این افراد در کودکی به وسیله ی قهر به خواسته های خود دست می یافتند و این کار به نوعی تسلط بر دیگران است و به نوعی اطرافیان را تحت کنترل خود در می آورند،پس فرصت تبادل نظر و حرف زدن را از طرف مقابل گرفته و شاید هم به نوعی معتقدند که دلیلی برای حرف زدن وجود ندارد و یا اساسا حرف زدن فایده ای ندارد.اما اگر علت قهر را هر یک از همسران بدانند و در واقع شناخت کافی از خواسته های یکدیگر داشته باشند قدم های درستی بر می دارند .برای مثال زن به دنبال جلب توجه همسرش است در حالی که مرد پس از ورود به خانه و صرف شام و دیدن برنامه تلویزیونی با بحث و جدل همسرش مواجه می شود و این کشمکش منجر به قهر می گردد در حالی که مقصود و هدف زن نزدیک شدن به همسرش و مورد توجه مرد قرار گرفتن است و چون از دیدگاه خانم،همسرش به وی توجه کافی نداشته باعث آزردگی خاطر او گشته در حالی که مرد این رفتار او را جور دیگری در ذهنش ترجمه می کند و با خودش می اندیشد که من چه حرف ناراحت کننده ای زدم که موجب این جدال شد؟و افکار وی برعکس خواسته و نیاز زن است.پس رنجش خاطر در اکثر موارد ناشی از عدم شناخت نیازها و انتظارات غیر واقع بینانه همسران از یکدیگر می باشد.زن و مرد باید بدانند که از یکدیگر چه می خواهند و به تفاوت ها در نگرش و نیاز های یکدیگر آگاه باشند در این مثال اگر زن به اندازه کافی شوهرش را بشناسد و رفتار او را چنین تحلیل کند که شوهرش پس از صرف شام و برنامه تلویزیونی در واقع وارد پروسه ی تجدید قوا شده و پس از آن به همسرش توجه و محبت کافی را خواهد داشت.هرکسی که در حل مساله ضعیف است و به رشد کافی نرسیده و کسب مهارت از طریق صحبت و حل منطقی مشکل را ندارد مانند کودکان به سمت قهر رفته و این رفتار را از خود نشان می دهد .پس به جای قهر زن و مرد چه کنند؟بهترین راه حل از دیدگاه روانشناسان برای حل مشکلات این است که در شرایط قهر و سکوت زوجین به یکدیگر می فهمانند شرایط مناسب برای صحبت و گفت و گو نیست و اوضاع بدتر از آنچه که هست نشود.پس بهتر است به یکدیگر قول دهند برای مشکلات پیش آمده و رسیدن به آرامش در فرصت مطلوب تر باهم به گفت و گو بپردازند تا کدورت ها و دلخوری هایی که مطرح شده بود رفع گردد ولی باید به یکدیگر این قول را بدهند که زمان مناسبی در اختیار هم قرار می دهند تا سخنانشان شنیده شود و مجال صحبت را خواهند داشت مشروط بر اینکه دائما به درگیری های حل نشده ی گذشته برنگردند و موضوع را در کمال آرامش مطرح کرده و با توجه به شناختی که از شخصیت یکدیگر دارند احساساتشان را در مورد رفتار بدی که از او سر زده بیان کنند ضمن اینکه پذیرای اشتباهاتشان باشند .باید به این نکته توجه داشت که اولین کلید راه گشای زن و شوهر درک متقابل و حفظ آرامش است و اگر نتوانستند این فرصت را فراهم نمایند لازم است از مشاورین خانواده یا زوج درمانگر کمک بگیرند تا روابط بین فردی آنها اصلاح شود.

نویسنده:  سیده الهام متقی

https://goo.gl/YuLV4Q


  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

برای همه زوج ها پیش آمده که با همسری که بسیار عصبانی و خشمگین است، مواجه شده اند. در این لحظات سخت است بدانیم چه باید بکنیم. معمولا اتفاقی که می افتد این است که عصبانیت یک طرف به طرف دیگر نیز سرایت کرده و کار بالا می گیرد؛ مشاجرات، بگومگوها، دعواها و حتی گاه توهین و تحقیرها و گاهی بدتر از آن کتک کاری ها نتیجه این عصبانیت ها است.

اما چه می شود کرد تا این عصبانیت گاه ساده، تبدیل به شرایط حاد و بحرانی نشود؟ آیا در مقام همسر شخص عصبانی، می توان راهی پیدا کرد که عصبانیتش تبدیل به شرایط بدتری نشود؟ چه واکنشی در مقابل خشم، آن را مهار می کند؟ با عصبانیت و ناراحتی که در این لحظات پیش می آید، چه باید کرد؟

عصبانیت یک هیجان طبیعی و دفاعی است که در شرایط به خطر افتادن «خود» به وجود می آید و مانند هیجانات دیگر، وظیفه حفاظت از شخص را به عهده دارد اما خیلی از اوقات، این هیجان در موقعیت نامناسبی بروز می کند و نتایج بالعکسی را به دنبال دارد.

رفتاری که در حین تجربه این هیجان اتفاق می افتد، به عوامل مختلفی مانند وضعیت جسمی و شرایط بیولوژیک، یاد گرفته ها و عادات خانوادگی، نحوه مدیریت هیجان، استرس های موجود در زندگی فرد، عوامل شخصیتی، عوامل خلق و خویی و چندین عامل دیگر بستگی دارد.

همچنین میزان تجربه این هیجان نیز ارتباط مستقیمی با نوع تفکر فرد در برابر اتفاقات دارد اما این هیجان در زندگی مشترک نقش فوق العاده مهمی دارد. به عقیده جان گاتمن - روانشناسی که 20 سال بر روی زوج ها تحقیق کرده است - خشم و عدم مدیریت مناسب و عصبانیت، از عوامل بسیار مهم شکست در زندگی مشترک است.

در آزمون پایان زندگی زناشویی که توسط گاتمن تدوین شده است مهمترین پاسخ به دست آمده در مورد زوج هایی که جدا شده اند، خشم و عدم مهار مناسب آن است.

برای اینکه بتوانیم راحت تر با عصبانیت همسرمان کنار بیاییم و آن را بهتر مدیریت کنیم و همچنین از نتایج و عواقب نامناسب آن کم کنیم، باید به نکات زیر توجه داشته باشیم:

1- سریع قضاوت نکنیم
تقریبا در تمامی اوقات ما درست نمی دانیم دقیقا چه چیزی همسرمان را عصبانی کرده است. فقط حدس می زنیم و چنانچه بخواهیم با این فرضیات و گمان های خود پیش برویم، ممکن است واقعیت را درست متوجه نشده باشیم و موضوع بدتر شود.
هر نوع قضاوت و پیشداوری برآمده از ذهن خود ماست و بسیار احتمال دارد که با واقعیت فاصله قابل توجهی داشته باشد؛ بنابراین در اولین ام سعی می کنیم قضاوت هایمان را مدیریت کرده و کناری نگه داریم تا باعث عصبانیت، ناراحتی یا هرگونه هیجان منفی ما نشوند. اول باید بدانیم علت واقعی عصبانیت چیست، شاید چیزی که ما به آن فکر می کنیم اشتباه باشد.

2- انتظاراتمان را کم کنیم
همسرمان از خیلی جهات مثل ژنتیک، تربیت خانوادگی، شرایط کنونی، شخصیت و موارد دیگر با ما متفاوت است؛ بنابراین مانند ما فکر نمی کند یا رفتارش در برابر اتفاقات، ممکن است به دلیل تفاوت های گفته شده شبیه ما نباشد.
دانستن این موضوع باعث می شود از او انتظار زیادی برای داشتن رفتار مورد نظرمان نداشته باشیم؛ چرا که انتظار، معمولا زمانی پیش می آید که احساس می کنیم طرف مقابل مان همانند ما فکر می کند و باید رفتاری که مد نظر ماست داشته باشد.
اگر میزان این انتظار را پایین بیاوریم، عصبانیت و رفتار خشمگینانه او غیرقابل تحمل به نظر نمی رسد، راحت تر با رفتارش کنار می آییم و با آرامش بیشتری با او برخورد می کنیم.


3-
به خودمان نگیریم
خیلی وقت ها دلیل عصبانیت سوءبرداشت ها و عدم درک درست از رفتار یا کلام طرف مقابل یا حتی مسائل حاشیه ای غیرمرتبط است. پس بهتر است در روبرو شدن با عصبانیت همسرمان، بلافاصله موضوع را به خودمان ارتباط ندهیم و به دنبال دلیل واقعی عصبانیت باشیم. چه بسا دلیل واقعی خشم وی مسائل غیرمرتبط با ما یا درک نادرست از رفتار ماست؛ نه دقیقا خود رفتار ما.

4- صبور باشیم و درجه تحمل خود را بالا ببریم
لازم نیست به سرعت واکنش نشان دهیم. موفقیت ما در مقابل عصبانیت همسرمان به میزان صبوری ما بستگی دارد. چنانچه بتوانیم قضاوت خود را در گوشه ای از ذهن مهار کنیم و سریع به خود منتسب نکنیم، می توانیم تحمل بیشتری نشان داده و صبورتر رفتار کنیم.


5-
گاهی سکوت کنیم
بعضی وقت ها بهترین کار در مقابل فرد عصبانی، سکوت در آن لحظه است؛ چرا که هر نوع پاسخی ممکن است طرف مقابل را برآشفته تر کند. این سکوت باعث می شود وضعیت بحرانی، بدون درگیری رد شود و ما فرصت پیدا کنیم که در لحظات بعدی، پس از فروکش کردن عصبانیتش راحت تر با او صحبت کنیم.
یادمان باشد سکوت به معنای کوتاه آمدن نیست، بلکه فرصتی است که به همسر عصبانی مان می دهیم؛ چه بسا بعد از این وقفه، خودش پیشمان شده و درصدد جبران برآید.

6- قبل از هر عکس العملی دلیل عصبانیتش را بپرسیم
عوامل زیادی مثل استرس ها، ناامیدی و درماندگی ممکن است زمینه ساز رفتار همراه با خشم باشد. گاهی شخص عصبانی بدون اینکه به دلیل مشخص خشمش اشاره کند، رفتار نامناسبی بروز می دهد؛ پس لازم است قبل از اینکه هر صحبت و واکنشی در برابر عصبانیتش نشان دهیم، از او سوال کنیم که چه چیزی باعث عصبانیتش شده است. خوب گوش کنیم تا دقیقا بفهمیم چه شده است. به یاد داشته باشیم هرگز از «چرا» استفاده نکنیم، بلکه با «چیزی شده» دلیل را جستجو کنیم تا معنی بازجویی و بازپرسی را در ذهن همسرمان ایجاد نکند.

7- همدلی را فراموش نکنیم
سعی کنیم احساسش را خوب بفهمیم، خودمان را جای او بگذاریم و این درک کردن را به او نیز نشان دهیم. چنانچه خوب به حرف هایش گوش کرده باشیم و موضوع را به خوبی فهمیده باشیم، می توانیم به راحتی احساسش را درک کنیم. لازم نیست حتما تاییدش کنیم، بلکه باید بتوانیم احساسی را که داشته خوب از حرف هایش بیرون کشیده و به او بگوییم توانسته ایم همدلی کنیم. در بسیاری از اوقات همین همدلی باعث می شود فرد خشمگین آرام شده و خودش از رفتارش اظهار پشیمانی کند.

8- به حل مسئله فکر کنیم
بهتر است به جای پرداختن به رفتار همسرمان و انتقاد و گله به فکر راهکار باشیم و به همسرمان کمک کنیم تا بتواند راهی پیدا کند که مسئله ای که باعث عصبانیتش شده را حل کند. این شیوه از برخورد با خشم، باعث کاهش این هیجان می شود.
همچنین با هم به این موضوع بپردازیم که چگونه باید این خشم مدیریت شود که دفعه بعد به رفتار نامناسبی ختم نشود. مواظب باشیم نصیحت نکنیم؛ انتقاد، توهین و تحقیر نیز در هر حال روش مناسبی نیست بلکه با همسرمان همفکر شویم.
اگر در حل موضوع پیش آمده، خوب عمل کنیم، در آینده با مسئله مشابه روبرو نخواهیم شد و یادآوری این اتفاق باعث آزردگی خاطر ما و همسرمان نخواهد شد.

9- در مورد احساس خودمان صحبت کنیم
ما هم موقع عصبانیت همسرمان اذیت شده ایم. بعد از اینکه همسرمان آرام شد برای او از احساس ناراحتی یا آزردگی که موقع عصبانیت او داشتیم اما بروز ندادیم، صحبت کنیم. اگر بتوانیم بدون انتقاد به وی از این احساس خودمان حرف بزنیم، به ما کمک خواهد کرد راحت تر او را ببخشیم و با این موضوع کنار بیاییم و ناراحتی ها را بر دوش نکشیم. همچنین باعث می شود همسرمان هم از نتایج رفتار خودش بیشتر بداند و برای دفعات بعد بهتر خشمش را کنترل کند.
برای اینکه این کارمان با موفقیت بالاتری همراه باشد، بهتر است صحبت مان را در این مورد با خودمان و احساس خودمان شروع کنیم، بدون اینکه او را بابت این ناراحتی مقصر بدانیم، فقط در مورد احساس مان حرف بزنیم.

نویسنده: محمد کارگر

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

چنانچه رابطه زناشویی خوبی را تجربه نمی­کنید و یا اینکه احساس می­کنید رابطه­تان به تدریج در حال کمرنگ شدن است، شاید بتوان علت اصلی آن را در رابطه جنسی­تان جستجو کرد. در بسیاری مواقع زوجین نسبت به تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم کیفیت رابطه جنسی­شان بر کل رابطه مطلع نیستند.

 

عدم تجربه رابطه جنسی ارضا کننده و جذاب در شرکای جنسی، به اشکال مختلف و در قالب احساسات منفی از جمله خشم، بی­حوصلگی، بهانه­گیری بروز می­کند و در نهایت باعث فاصله گرفتن زوجین از لحاظ عاطفی خواهد شد. اولین و مهمترین لازمه جلوگیری از این مسائل، داشتن شناخت کافی از اختلالات و مشکلات جنسی است که ممکن است عملکرد زن و مرد را مختل سازد.

با توجه به تفاوت­های زن و مرد تعیین و طبقه بندی مشکلات جنسی بطور جداگانه برای دو جنس مطرح است، هرچند مشکلات جنسی در زن و مرد شباهت­هایی دارد و دارای همپوشی­هایی است. در این نوشته هدف طرح و بررسی شایع­ترین اختلالات و مشکلات جنسی است که عملا منجر تنش و نارضایتی فراوان بین زوجین می­شود.

تجربه بالینی نشان از این دارد که شایع­ترین مشکلات جنسی در مردان مربوط به «میل و برانگیختگی جنسی»، «نعوظ» و انزال است در حالی که شایع­ترین این مشکلات در زنان به «برانگیختگی جنسی»، «اوج لذت جنسی» و «دردهای مقاربتی» مربوط می­شود.

مشکلات جنسی در زنان به اشکال زیر ظاهر می­شوند :

1-   سرمزاجی یا بی­میلی جنسی : اگر در عین تمایل و تقاضای شریک جنسی­تان تمایلی به فعالیت و نزدیکی جنسی ندارید، ممکن است دچار سردمزاجی باشید.

2-   مشکلات مربوط به رسیدن به ارگاسم : چنانچه با وجود تلاش زوجین حین آمیزش و برانگیختگی جنسی، زن به حالت اوج لذت جنسی یا ارگاسم نرسد. در حالی که ممکن است در شرایطی دیگر از جمله استمنا ارگاسم را تجربه کند.

3-   دردها مقاربتی : به معنی تجربه درد مهبلی حین فعالیت جنسی می­باشد.

4-   واژینیسم : زمانی که اسپاسم­های متوالی و مداوم در آلت تناسلی زن به شکلی باشد که دخول آلت مرد امکانپذیر نباشد و اغلب این حالت انقباض هنگام مقاربت یا در زمان اقدام به دخول روی می­دهد.

5-   بیزاری جنسی : زمانی که زن به بیزاری جنسی مبتلا باشد، نسبت به کلیت رابطه جنسی و یا نسبت به بعضی جنبه­های آن ابراز انزجار می­کند و این اختلال در زنان دارای شیوع بالایی است.

مشکلات شایع جنسی در مردان به اشکال زیر بروز می­کنند :

1-   سرد مزاجی یا بی­میلی جنسی

2-   اختلال مربوط به نعوذ یا ناتوانی جنسی : در عین تمایل و تلاش زوجین برای آمیزش، حالت نعوظ اتفاق نمی­افتد یا اگر اتفاق بیفتد، معمولا فرد در حفظ آن ناتوان است و در بعضی موارد نعوظ با تاخیر بسیار رخ می­دهد و برای آمیزش تناسلی و دخول کفایت لازم را ندارد.

3-   انزال زودرس : این مشکل منجر به احساس ناکامی و نارضایتی جنسی در زوجین خواهد شد چرا که انزال زودهنگام باعث وقفه و پایان برانگیختگی در مرد شده، قبل از این که طرفین اوج لذت جنسی یا رضایت کامل از تماس جنسی را تجربه کنند.

4-   انزال دیررس : شیوع این مشکل در مردان کمتر از موارد دیگر است. در این مورد در عین تلاش شرکای جنسی برای تجربه اوج لذت جنسی، در مرد انزال و حالت ارگاسم بسیار دیرتر از زمان معمول رخ می­دهد و حتی گاهی مرد به حالت ارگاسم دست نمی­یابد.

نویسنده : علی فراهانی

https://goo.gl/7xVsiZ


  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

بر طبق مطالعات انجام شده در دانشگاه بیلور، رشد در خانواده ای ثروتمند می تواند برای سلامت فیزیکی کودک ختی در دهه های بعدی زندگی اش مفید باشد، اما نبود رابطه ی گرم بین فرزند و والدین، یا حتی وجود پرخاش و تندی می تواند مزیت های سلامتی در گذشته ای ممتاز را از بین ببرد.

دکتر ماتیو آندرسون، استادیار جامعه شناسی دانشگاه بیلور معتقد است که تحقیقات اخیر رابطه ی بین پایگاه اجتماعی و اقتصادی را با تغذیه، خواب، کیفیت محلات، و فرصت هایی برای ورزش و رشد مهارت های اجتماعی کودکان را نشان داده اند. اما روابط بین فرزندان و والدین ممکن است برای تقویت تغذیه، خواب، و فعالیت های روزمره لازم است.

برای مثال، اگر روابط  بین فرزندان و فرزندان تیره و تار و یا توهین آمیز باشد، وعده های غذایی ممکن است بین اعضای خانواده به شکل ناهماهنگی تقسیم شود، و احتمال اینکه فرزندان به خوردن غذا های شکر دار و چاق کننده مثل اسنک ها به جای وعده های غذایی روی بیاورند، بیشتر است.

آندرسون معتقد است که خواب و فعالیت های روزمره همچنین می تواند نامنظم شود و بچه ها را از رشد سالمی در سبک زندگی شان و مهارت های اجتماعی و عاطفی اشان باز دارد که برای موفقیت هاشان نیاز است. 

آندرسون همچنین اذعان می دارد که متاسفانه اگرچه پیوندها خوب میان فرزندان و والدین در خانواده های از نظر اقتصادی ضعیف می تواند سلامتی را ارتقا دهد، به نظر می رسند که در روند بزرگتر شدن فرزندان این خانواده ها تاثیر پایگاه اجتماعی اقتصادی منفی را کم نمی کنند.   

تحقیقات قبلی نشان داده است که احتمال اینکه والدین با سطح تحصیلات پایینتر و ثروت مادی کمتر بیشتر به سمت تهدید یا توسل به زور مایل باشند تا گفتگوی سازنده و ایجاد روابط گرم در محیط خانه. به علاوه، نرخ بیماری یا التهاب در میان فرزندان وقتی که بزرگ می شوند بسیار با پرخاش، بدرفتاری، و یا سطوح پایین گرمی والدین پیوند دارد.

مطالعه ی سلامت میانسالی و روابط بین والدین و کودک که در مجله ی سلامتی و رفتار اجتماعی به چاپ رسید. برای این مطالعه سلامتی در دوران میانسالی به عنوان رهایی از 28 از شرط ممکن مثل سرطان، بیماری های قلبی و عروقی، بیماری های غدد، بیماریهای سیستم عصبی، بیماری های عفونی و انگلی، پوست و یا بیماری های گوارشی، و شرایط عضلانی اسکلتی در نظر گرفته شد. آندرسون این یافته ها این طور توضیح می دهد:

تحقیقات بیشتری این نگاه به رابطه ی پایگاه اجتماعی و اقتصادی را با پیوند های والدین و فرزندان نشان می دهند. اما در واقع، پایگاه اجتماعی و اقتصادی می تواند به طور کاملا مستقل بر رفاه کودکان تاثیر گذار باشد. نکته ی اصلی اینست که بدون کیفیت قابل قبول رابطه ی فرزند و والدین مزیت های اقتصادی-اجتماعی در دوران کودکی اصلا نمی تواند خاصیت محافظتی از آنها را در مقابل بیماری های مزمن در زمان بزرگسالی و میانسالی داشته باشد.

دکتر آندرسون در مطالعه اش داده های مربوط به بیماری ها و وضعیت سلامتی در دوران میانسالی را در موسسه ی ملی تحققات رشد میانسالی در ایالات متحده (MIDUS) تحلیل کرد. این تحلیل که برای پیش زمینه های شخصی در سال 1995 و برای احتمال بیرون رفتن از تحقیقات MIDUS تنظیم شده بود نشان داد که پرخاش و بدرفتاری با کودکان می تواند هر نوع حفاظت از آنها را در مقابل بیماری هایی که با مزیت های اجتماعی-اقتصادی در دوران کودکی در ارتباطند، مختل کند.

نویسنده: علی فراهانی

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

همه ما از دروغ گفتن و یا شنیدن آن احساس ناخوشایندی داریم. در این میان پدر و مادر که تربیت کودک جزو اصلی ترین وظایف آن هاست، با شنیدن دروغ از کودک خود احساس ناراحتی بیشتری می کنند. اما باید گفت کودکان علاوه بر الگوگیری از رفتار والدین، به دلایل متعدد به دروغ گفتن روی می آورند.

دروغ در مقابل راستگویی قرار دارد و در تمامی فرهنگ ها و جوامع امری زشت و ناپسند تلقی می شود. بررسی ریشه ای دلایل دروغگویی امری بسیار پیچیده است و نیاز به واکاوی شخصیت انسان ها دارد. دلایل دروغگویی در کودکان بسیار متعدد است و آغاز آن از زمان تکلم کودک و حدود ۲ سالگی به بعد است.

Pکودکان گاه برای جریحه دار نکردن احساسات دیگران، پنهان کردن احساسات یا واکنش های خود، فرار از تنبیه و دریافت پاداش و توجه، دروغ می گویند.نکته این جاست که واقعیت و تخیل در زندگی کودکان زیر ۶سال در هم تنیده است و کودک ممکن است هر آن چه را به ذهنش می رسد بر زبان آورد.

Pگاهی کودک دروغ می گوید، زیرا اجازه ندارد حقیقت را بگوید.

Pگاهی کودک مجبور می شود به منظور دفاع از خود دروغ بگوید.  

Pدر بعضی مواقع کودکان دروغگویی را الگوگیری می کنند.

P گاهی کودک به علت نداشتن تمرکز و توجه به محیط پیرامون، مسائل را پس و پیش یا به اشتباه روایت می کند و والدین بنا را بر دروغگویی کودک می گذارند.

P دروغگویی کودکان در سنین 3-4سالگی با دروغگویی بچه ها در سنین بالاتر کاملاً متفاوت است. کودکی که هنوز قادر به تشخیص واقعیت و خیال و رؤیا نیست، برای تجربه احساس شادی و غم به طور واقعی، خود را در دنیای خیالی که خودش آن را ساخته است، قرار می دهد.

P ترس، کمبود محبت، عدم احساس امنیت و تمایل کودک به محک زدن توانایی های خود، عمده ترین عوامل گرایش او به دروغگویی آگاهانه است.

PPPبا کودکان دروغگو چه برخوردی بکنیم :  

P بهتر است به تخیلات کودک احترام بگذاریم و او را بابت حرف زدن درباره موضوعاتی مثل غول و فرشته و حیوانات عجیب و غریب سرزنش نکنیم.

P پدر و مادر باید الگوی مناسبی برای فرزندشان باشند.هنگامی که والدین به یکدیگر  و دیگران دروغ می گویند، در واقع به کودک می آموزند که تو نیز می توانی این کار را بکنی.

Pوالدین نباید در برابر دروغ های کودک خود را بی تفاوت نشان دهند،زیرا این امر به نوعی موجب تشویق او به ادامه این کار است.

Pنباید والدین طوری وانمود کنند که گویی دروغ های کودک را باور کرده اند. چنین عکس العملی او را به این نتیجه می رساند که از طریق دروغ گفتن می تواند به خواسته خود برسد.

Pاگر نسبت به دروغگویی کودکمان مطمئن هستیم، بدون اشاره مستقیم و استفاده از واژه دروغگویی او را متوجه کار اشتباهش کنیم

Pعلت دروغگویی را باید پیدا کنیم. بهتر است به جای در نظر گرفتن تنبیه یا تهدید کودک تلاش کنیم به موضوع از دید کودک بنگریم تا دریابیم کودک از دروغگویی چه نفعی می برد و به دنبال چیست. استفاده از واژه های «الکی»، «شوخی» و یا «دروغ» نباید در خانواده رواج داشته باشد و کودک باید بداند دروغ در هر شکلی ناپسند است .

P محیط خانه و تربیت کودک را از ریا و نیرنگ دور سازید و آن ها را از دوستان دروغ گو، حتی آن هایی که گاهی به شوخی دروغ می گویند دور کنید. چرا که کودک است و جنبه نقش پذیری و تقلید دارد.

P فرزندان ما باید در خانه احساس آرامش و اطمینان کنند و مطمئن باشند که خطاهای بی اختیار بخشوده می شود. تنبیه و سرزنش برای مواردی است که تعمدی در کار باشد و تازه اگر در همان کار عمدی هم سخن راست گفته شود موجب تخفیف در عقوبت باید باشد.


نویسنده : مژگان شوشتری

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

وحشت شبانه حالتی است که اغلب بین خواب و بیداری اتفاق می‌افتد. نوعی از اختلالات خواب که بیشتر در ساعات اولیه خواب اتفاق می‌افتد و بین کودکان 2 تا 6 ساله بسیار شایع است. این اختلال به بچه‌هایی که درگیر آن هستند آسیبی نمی‌رساند اما به طرز وحشتناکی والدینی را که شاهد آن هستند آزار می‌دهند.

 

P وحشت شبانه حالتی است که اغلب بین خواب و بیداری اتفاق می‌افتد.در این اختلال علاوه بر عود مکرر گریه های شدید و ترس هنگام خواب و سخت بیدار کردن کودک، افزایش ضربان قلب،افزایش تنفس و تعریق زیاد دیده می شود .

Pمسائل خانوادگی و والدین در این زمینه بسیار حائز اهمیت است اما علاوه بر آن، خستگی و مسافرت های طولانی که ریتم خواب کودک را به هم می زند، افسردگی و مصرف برخی داروها می تواند وحشت شبانه را در پی داشته باشد. اگر همه شرایط روحی کودک مساعد باشد، شرایط جسمانی مثل پایین آمدن قند خون، تب، اختلالات گوارشی و. می توانند علل زمینه ساز باشند.وحشت شبانه می تواند به دلایل مختلف دیگر نیز ایجاد شود که از میان آن ها می توان به حوادث استرس زا در زندگی، تب و داروهایی که بر سیستم عصبی مرکزی (مغز) اثر می گذارند، اشاره کرد.

P بیدار کردن کودکانی که درگیر وحشت شبانه هستند، تقریبا غیرممکن است. نشانه‌های این اختلال عبارتند از: فریاد ، وحشت زدگی مفرط، عرق شدید، افزایش ضربان قلب، تنفس تند تند و خود را به اینطرف و آن طرف زدن..

Pکودکان مبتلا به وحشت شبانه،باوجود پریشانی شدید، حتی خواب هم نمی‌بینند و با وجود اینکه چشم‌هایشان بازاست، بیدار نیستند و به کسانی که در اطراف هستند یا اتفاقات پیرامون خود پاسخ نمی‌دهند.

Pکودک اغلب بعد از وحشت شبانه به خواب می‌رود و صبح که از خواب برمی‌خیزد، هیچ چیز از اتفاقاتی که افتاده را به خاطر نمی‌آورد.

Pمتاسفانه متخصصین خواب هم نمی توانند بگویند کودکی که تجربه وحشت شبانه را داشته، در آن شرایط از چه چیزی رنج می‌برده چون فردای آن اتفاق، کودک هیچ چیز به خاطر نمی‌آورد.

Pکودکی که مشکل وحشت شبانه دارد را به هیچ عنوان نمی‌توان بیدار کرد. در حقیقت، بهتر است برای بیدار کردن کودک تلاش نکنید چون ممکن است باعث پریشانی و آشفتگی بیشتر وی بشوید.

Pبهترین کار این است که در کنار کودک بمانید تا در زمان وحشت زدگی آسیبی به وی نرسد. چون در شرایطی که بی اختیار خود را به اطراف می‌زند ممکن است به خودش آسیب بزند پس مراقبت از وی در این شرایط بسیار مهم است.

P بهتر است اتاق کودک را برای جلوگیری از آسیب احتمالی ایمن کنید. تمام عواملی که اختلال خواب را ایجاد می کنند از بین ببرید.

Pکودکانی که در تخت‌های دیواره دار می‌خوابند، بیرون نخواهند افتاد فقط مراقبت کنید که سر خود را به جایی نکوبند. اگر کودک در تختخواب معمولی می‌خوابد، روی زمین در اطراف تختخواب بالش‌ بگذارید یا کناره‌های تختخواب‌ کودک دیواره بگذارید تا از سقوط آنها جلوگیری کند. اگر اتاق خواب کودک نزدیک پلکان است، بالای پله‌ها در بگذارید.

Pبا توجه به این که کودک تان وحشت شبانه را روز بعد به یاد نخواهد آورد، در مورد آن با او بحث نکنید. با خواهر یا برادر او نیز صحبت کنید که در مورد این حادثه با او بحث نکنند و این موضوع را در ذهن او بزرگ جلوه ندهند.

Pاگر کودکی همراه وحشت شبانه، خوابگردی نیز داشته باشد این مسئله دلیل یک مشکل حاد و جدی نیست اما می تواند خطرناک باشد. این حالت هنگامی اتفاق می افتد که کودک به خواب عمیق فرو رفته است. بنابراین حتی اگر کودک تان شما را بیدار هم بکند، نمی توانید با او ارتباط برقرار کنید. نگرانی اصلی، سلامت و امنیت کودک شماست. مطمئن باشید که پنجره ها و درهای خروجی را بسته اید و آن ها را قفل کرده اید.

P یک برنامه منظم خواب و بیداری برای کودک قرار دهید.

Pاگر کودک یک روز پرمشغله داشته باشد، والدین باید یک چرت یا خواب نیمروزی در طول روز برای او در نظر بگیرند یا کودک را کمی زودتر از شب های قبل به تختخوابش بفرستند.

Pسعی کنید کودک را قبل از خواب به حمام بفرستید تا بدنش به آرامش برسد و از انگیزه ها و افکار وحشت آور خلاصی یابد.

Pپخش موزیک ملایم، آوردن یک عروسک دلخواه یا انجام تفریح مورد علاقه او می تواند به خواب آرام او کمک کند.

نویسنده: مژگان شوشتری

https://goo.gl/NydFQ4

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

ما به طور ناخودآگاه  از نظر جنسی مجذوب خودمان نیز می شویم

تا کنون مجذوب خود شده اید؟ جالب است که بدانید ما از نظر جنسی ممکن است جذب خود نیز بشویم یا حداقل جذب شرکای جنسی بالقوه ای که شباهت زیادی به ما دارند می شویم. فرالی و مارکس (2010) نشان دادند که اگر عکس های افراد در تصاویر کامپوزیت وجود داشته باشد (در مقابل شرایط کنترلی که عکس شخص دیگری در تصاویر کامپوزیت وجود داشته باشد)، افراد درباره ی جاذبه جنسی بیشتر به عکس های کامپوزیت بیشتر سخن می گویند. نکته ی مهم اینجاست که شرکت کنندگان نمی دانستند که عکس های شان در کامپوزیت ها وجود دارد و اگر آنها تشخیص می دادند که عکس هایشان دستکاری شده بود تا شبیه آنها بشود، ممکن بود که به جذابیت آنها نمره ی پایین تری بدهند.

جاذبه ی جنسی زنان با سیکل قاعدگی آنها تغییر می کند. برای مثال، زنان دگرجنسگرا بیشتر مردان خوش قیافه را ترجیح می دهند، و وقتی در بیشترین حالت تخمک ریزی هستند به سمت افرادی با چهره های متقارن جذب می شوند. نظر زنان درباره ی شرکای جنسی شان در دوره های قاعدگی شان تغییر می کند. زنانی که شرکای جنسی شان را از نظر جنسی جذاب می دانند، وقتی که در بیشترین حالت تخمک ریزی هستند آنها را به شکل مثبتی ارزیابی می کنند، در حالیکه زنانی که شرکای جنسی شان را از نظر جنسی کمتر جذاب می داند آنها را منفی تر ارزیابی می کنند. به علاوه، وقتی زنان در حالت تخمک ریزی چرخه ی قاعدگی شان هستند (و سطح استروژن بالا دارند)، بیشترتمایل دارند تا با مردانی دیگر به غیر از شریک جنسی شان معاقشه کنند، با این وجود، وقتی آنها در حالت تخمک ریزی کمتری هستند (و سطح پروژسترون شان بالاست) میل دارند با شرکای جنسی خود معاقشه کنند.

چرا جاذبه ی جنسی زنان نسبت به مردان در طول دوره های متفاوت تغییر می کند؟ اگرچه زنان باید مجذوب مردی با ژن خوب شوند، مردانی که جذابترند ممکن است تمایل کمتری برای تولید مثل در آینده داشته باشند. محققین پیشنهاد می کنند که زنان استراتژی جفت گیری آمیخته ای را دنبال کنند و با جفتی مهربان و حامی که از آنها مراقبت نماید و برایشان تولید مثل کند معاقشه کنند. همچنین آنها برای یک رابطه ی جنسی کوتاه مدت به دنبال مردانی هستند که از ژن خوبی برخوردارند.

  چه کسی شما را جذب می کند؟

شما نوعا جذب چه گروهی می شوید؟ مردان، زنان؟ تحقیقات خیره کننده در این زمینه نشان می دهد که به طور خودآگاه نمی توان فهمید که مجذوب چه کسی می شویم. در حالیکه مردان دگرجنس گرا یا همجنس گرا به طور دقیق به دنبال جذب زنان و مردان هستند، زنان دگرجنس گرا و همجنس گرا اینطور نیستند. چیورز و همکاران (2004) سه فیلم مختلف جنسی را برای مردان و زنان دگرجنس گرا و مردان و زنان همجنسگرا نمایش دادند. یکی از فیلم ها معاقشه ی دو زن را نشان می داد، دیگری معاقشه ی یک مرد و یک زن را نشان می داد، و سومی نیز معاقشه ی دو مرد را نمایش می داد. پژوهشگران تحریکات جنسی  خود-گزارشی و همچنین انگیختگی تناسلی شرکت کنندگان را اندازه گرفتند. نتایج برای مردان قابل پیش بینی بود؛ مردان همجنسگرا انگیختگی ذهنی و فیزیولوژیک بیشتری را نسبت به نمایش فیلمی که به معاقشه ی دو مرد مربوط میشد نشان دادند، و در مردان دگرجنس گرا تحریک جنسی بیشتری به نسبت به فیلمی که مربوط به معاقشه ی دو زن بود مشاهده شد. یافته های نویسندگان مقاله درباره ی زنان اما جالب بود. اگرچه همجنسگرایان زن فکر میکردند با دیدن فیلم معاقشه ی دو زن بیشتر تحریک شوند، و دگرجنسگرایان زن فکر می کردند با دیدن فیلم معاقشه ی یک زن و یک مرد از نظر جنسی بیشتر برانگیخته شوند، هر دو گروه زنان از نظر روانی با دیدن هر سه فیلم، و بدون توجه به شخصیت های آنها، تقریبا به یک اندازه تحریک شدند.

چرا زنان به هر دو جنس جذب می شوند؟ محققین معتقدند که قوه ی جنسی زنان سیال تر و منعطف تر از مردان است. اگرچه محققین اعتقاد ندارند که زنان اساسا دوجنس گرا هستند، اما به طور قاطع معتقدند که قوه ی جذب جنسی زنان ساده تر از مردان تغییر می کند.

 

نویسنده: علی فراهانی

https://goo.gl/WQrySy

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

در کشور ما بیشتر زمانی مساله خیانت در ازدواج مطرح می شود که فردی با وجود داشتن همسر، با فرد دیگری هم رابطه جنسی داشته باشد. این در حالی است که خیانت در ازدواج و زندگی زناشویی، صرفا به معنای داشتن رابطه جنسی و بسیار عمیق افراد متاهل با فردی جز همسرشان نیست.

بلکه حتی فکر کردن به شخص دیگری جز همسر، صحبت کردن هر روزه با او، پیامک زدن مداوم به او یا برقراری رابطه دوستانه مستمر از طریق چت کردن با او هم می تواند خیانت به همسر محسوب شود. حتی اگر فردی در ذهن خودش عاشق فرد دیگری جز همسرش باشد و آن شخص سوم هم از این عشق بی خبر باشد، باز هم نوعی خیانت در زندگی زناشویی رخ داده است.

ما نمی توانیم بگوییم که تمام خیانت ها دقیقا شبیه به هم هستند و تمام افرادی هم که خیانت می کنند، تیپ شخصیتی یکسانی دارند اما به طور حتم، برخی از انواع خیانتها می تواند ریشه در کودکی یا ویژگی های شخصیتی هر فردی داشته باشد.

به این معنا که ممکن است فردی در دوران کودکی خود شاهد طلاق، بحث های هر روزه یا خیانت یکی از والدین خود به دیگری باشد.در این صورت وابستگی کامل و ایمن بین چنین کودکی و والدینش ایجاد نمی شود به همین دلیل در بزرگسالی، 2 حالت برای این بچه ها اتفاق می افتد؛

یکی اینکه همیشه از ترس تنهایی و تنها ماندن دنبال فرد دیگری هستند و دوم اینکه خیانت را به عنوان یک عمل یاد می گیرند و آن را در زندگی شخصی و آینده شان هم انجام می دهند.نکته دیگر اینجا است که ما به طور کلی 3 نوع خصوصیت سرشتی در شخصیت های مختلف داریم؛ این 3 خصوصیت سرشتی شامل تنوع طلبی، آسیب گریزی و وابستگی به پاداش می شود.

معمولا امکان خیانت کردن در افرادی که دارای خصوصیت تنوع طلبی هستند، وجود دارد. بد نیست این را هم بدانید کسانی که دارای شخصیت نمایشی، مرزی و ضداجتماعی هستند هم خصوصیت تنوع طلبی دارند و امکان خیانت کردنشان بیشتر از دیگران است.

البته این حرف به معنای خیانت کردن و خائن بودن تمام افرادی که شخصیت تنوع طلبی دارند، نیست. یعنی ممکن است فردی تنها به دلیل برآورده نشدن نیازهای خود در زندگی زناشویی خیانت کند در حالی که به هیچ عنوان هم تنوع طلب نباشد.

به عبارت ساده تر، گاهی زن یا مرد از نظر نیازهای جنسی و عاطفی در زندگی زناشویی و خانوادگی خود تامین نمی شود و به جای صحبت کردن با همسر، رفتن نزد متخصص و مشاور و برطرف کردن مشکل خود به اشتباه به سمت دیگری کشیده می شود و دست به خیانت برای رفع نیازهای فردی اش می زند.

 

اما شخصیت های نمایشی، مرزی و ضد اجتماعی چه کسانی هستند؟

_ شخصیت نمایشی
شخصیت هیستریک یا نمایشی، یکی از انواع تیپ های شخصیت است. خصوصیات عمده این تیپ، توجه طلبی افراطی و آرایش ظاهری برای جلب توجه و هم چنین داشتن رفتارهای هیجانی و نمایشی است. آنها بسیار احساسی، برون گرا، شورانگیز، تابع امیال، ساده لوح، بی آلایش و غالباً جذاب هستندعلاوه بر جذاب بودن به ویژه در بین جنس مخالف، مردم پسند هم هستند. آنها تشنه محبت هستند، هیجان زده رفتار می کنند و خودمحورند و از تنهایی ترس دارنداگر مجبور شوند لحظاتی را تنها و بدون هم نشین سر کنند، به طور حتم پای تلفن خواهند نشست و با افراد زیادی تماس خواهند گرفت تا سرانجام موفق شوند با یکی دو نفر به صحبت بپردازند و از ترس تنهایی، رهایی پیدا کنندافراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اضطراب، گناه و یا احساس های پشیمانی را حتی در صورتی که آسیب زیادی را به دیگران وارد کرده باشند، تجربه نمی کنند. آنها اغلب، هنگامی که با رفتار تخریبی خود روبه رو می شوند، آرام و موقر باقی می مانند و نسبت به کسی که بتواند آن ها را فریب دهند، احساس تنفر می کنند.

 

_ شخصیت مرزی
اختلالات شخصیتی مرزی یک نوع اختلال شخصیتی است که با این ویژگیها شناخته می شود: زود انگیختگی یا پیش بینی نا پذیری در مورد مسائلی از قبیل تکانه های جنسی،قمار،سوئ استفاده از دارو و الکل،دزدی از فروشگاه ها و پرخوری و آسیب رساندن به خود.نداشتن یک الگوی پایدار در روابط فردی، ناتوانی در کنترل خشم، مشکل هویتی، بی ثباتی هیجانی، کوشش های بی مورد برای اجتناب از ترک و رها شدگی، خود آسیب زنی جسمی، احساس مزمن پوچی و بی حوصلگی که بصورت احساس بی هدفی، خالی و بی ارزش بودن.

 

_ شخصیت ضد اجتماعی
این اختلال دارای چهار نشانه اصلی است که عبارت اند از :
1 -
خود محوری، فقدان وجدان
2 -
رفتار تکانشی و جاذبهء سطحی
3 -
خود محوری به اشتغال ذهنی فرد به مسایل خود
4 -
عدم حساسیت به نیازهای دیگران مربوط می شود
فرد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی به زندگی خود در دنیا یی که با تنهایی او آمیخته شده است ادامه می دهد، گویی که در مکان جدا و عایقی قرار دارد و هرگز دوست و آشنایی ندارد. این افراد اغلب فکر می کنند که با دیگران تفاوت دارندآنها ظاهراً احساس توجه و نگرانی نسبت به دیگران را درک نمی کنند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اضطراب، گناه و یا احساس های پشیمانی را حتی در صورتی که آسیب زیادی را به دیگران وارد کرده باشند، تجربه نمی کنندآن ها اغلب، هنگامی که با رفتار تخریبی خود روبه رو می شوند، آرام و موقر باقی می مانند و نسبت به کسی که بتواند آن ها را فریب دهند، احساس تنفر می کنند.

نویسنده: محمد کارگر

https://goo.gl/VBhQma


  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

ما فریبکاران متبحری هستیم و خود و دیگران را می­فریبیم و در این رفتار چنان خبره می­شویم که واقعا فراموش می­کنیم وجود اصلی­مان در پس نقاب پنهان شده است. ما باور داریم همانی هستیم که در آینه می­بینیم.

 

کارل یونگ، روان شناس برجسته به بخشی از وجود ما اشاره می­کند و آن را «سایه» می­نامد. «سایه» شامل همه آن ویژگی­های شخصیتی ماست که سعی می­کنیم پنهان یا نفی کنیم. «سایه» آن جنبه­های تاریکی را در بر دارد که باور داریم از نظر خویشان، دوستان و از همه مهم­تر، خود ما پذیرفتنی نیست.

نیمه تاریک وجود در اعماق آگاهی­مان دفن شده و از دید ما و سایرین پنهان است. پیامی که از این مخفیگاه دریافت می­کنیم ساده است: «من عیب و ایرادی دارم. من خوب نیستم. من دوست داشتنی نیستم. من شایسته نیستم. من بی­ارزشم.»

بسیاری از ما مضمون این پیام­ها را باور می­کنیم. ما اعتقاد داریم چنانچه به اعماق وجود خود نگاهی بیندازیم، با موجودی وحشتناک رو به رو خواهیم شد و در نتیجه از ترس آن که مبادا شخص غیرقابل تحملی را در وجودمان بیابیم، از بررسی دقیق خود طفره می­رویم. ما از خودمان می­ترسیم، از تمامی افکار و احساساتی که سرکوب کرده­ایم، می­ترسیم! برخی از ما چنان با این افکار و احساسات ناآشنا هستیم که فقط زمانی متوجه آنها می­شویم که آنها را به دیگران نسبت دهیم. ما ترس خود را به محیط زندگی، دوستان، خویشان و حتی بیگانگان فرا می­افکنیم و این ترس چنان شدید است که تنها را مقابله با آن را پنهان و یا انکار کردن آن می­دانیم.

ما فریبکاران متبحری می­شویم و خود و دیگران را می­فریبیم و در این رفتار چنان خبره می­شویم که واقعا فراموش می­کنیم وجود اصلی­مان در پس نقاب پنهان شده است. ما باور می­کنیم همانی هستیم که در آینه می­بینیم. باور می­کنیم که فقط جسم و روان هستیم و حتی پس از آن که بارها و بارها در روابط، مشاغل، رژیم­های غذایی و رویاهایمان شکست خوردیم، باز هم پیام­های درونی هشدار دهنده را سرکوب می­کنیم و به خود می­گوییم: «اشکالی ندارد، اوضاع بهتر خواهد شد.» ما بر چشمانمان، چشم­بند می­گذاریم و در گوش­هایمان پنبه فرو می­کنیم تا آن افسانه­های درونی را که آفریده­ایم، زنده نگاه داریم؛ افسانه خوب و دوست داشتنی نبودن، نالایق و بی­ارزش بودن!

به جای سرکوب کردن سایه­هایمان، باید آن جنبه­هایی را که از آنها وحشت داریم ببینیم، آشکار کنیم، بپذیریم و در آغوش بگیریم. منظورم این است که بپذیریم این جنبه­ها نیز به ما تعلق دارند.

هنگامی که با سایه خود آشتی کنید، زندگی شما همچون کرم ابریشمی که به پروانه بسیار زیبا تبدیل شده است، دگرگون می­گردد. دیگر نیازی نیست وانمود کنید کس دیگری هستید و یا ثابت کنید موجود شایسته­ای می­باشید. آن هنگام که سایه خود را در آغوش بگیرید، دیگر نیاز نیست در ترس به سر برید. موهبت­های موجود در سایه خود را پیدا کنید تا سرانجام از تمامی شکوه وجود اصلی­تان بهره­مند شوید. در این حالت آزاد هستید تا آن زندگی را که همواره آرزو داشته­اید، به وجود آورید.

همه ما با ساختار احساسی سالمی به دنیا آمده­ایم. ما در بدو تولد خود را می­پذیریم و دوست داریم. پیش­داوری نمی­کنیم که این ویژگی­هایمان خوب و آن ویژگی­ها بد است. ما با تمامی وجود خود در لحظه زندگی می­کنیم و خود را ازادانه نشان می­دهیم. اما به تدریج که بزرگ­تر می­شویم، اطرافیان خلاف اینها را یادمان می­دهند. آنها به ما می­گویند چگونه رفتار کنیم و چه هنگام بخوریم و بخوابیم، به انسان­های دیگر توجه کنیم یا آنها را دوست داشته باشیم. به این ترتیب ما تمایز گذاشتن را آغاز می­کنیم و دقت می­کنیم که آیا به گریه­های ما به سرعت پاسخ داده می­شود و یا اصلا پاسخی داده نمی­شود. به تدریج می­آموزیم که چه رفتاری سبب می­شود تا قبولمان کنند و چه رفتاری موجب طرد ما می­گردد.. می­آموزیم که آیا به اطرافیانمان اعتماد کنیم یا از آنها بترسیم. می­آموزیم که چه ویژگی­هایی در محیطمان قابل قبول و چه ویژگی­هایی غیر قابل قبول است. این آموزش­ها مرحله به مرحله ما را از زیستن در لحظه دور می­کند و مانع از آن می­شود که خود را آزادانه ابراز کنیم.

ما نیاز داریم که احساس دوران معصومیت خود را دوباره به دست آوریم، همان احساسی که موجب می­شد تا تمامی وجود خود را در هر لحظه بپذیریم. ما باید در چنین فضایی به سر ببریم تا بتوانیم انسانی سالم، شادمان و کامل­تر باشیم. راه حل تمامی مشکلات ما این است.

نویسنده: علی فراهانی

https://goo.gl/xFpFWJ

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

وقتی از آمادگی مدرسه رفتن صحبت می‌کنیم، شاید عده‌ای بگویند که چه لزومی دارد که آمادگی در خود و فرزندمان به وجود آوریم. خوب اول مهر می‌شود و او به مدرسه می‌رود!!!اگر بچه‌ها آماده به مدرسه رفتن شده باشند، به راحتی مدرسه را می‌پذیرند و خود را با وظایفی که در مدرسه به عهده آن هاست، تطبیق می‌دهند. در نتیجه فشار و استرس کمتری را تجربه کرده و این مسأله موجب شکوفایی استعداد آنها می‌شود و رابطه خوب با معلم و مدرسه را به وجود می‌اورد. در اینجاست که والدین نیز با آمادگی بیشتر، استرس کمتری را تجربه می‌کنند و 9 ماه فعالیت تحصیلی دانش‌آموزان به خوبی سپری می‌شود.

 

معایب عدم آمادگی کودک هنگام ورود به مدرسه

1- اضطراب و فشار روانی شدید کودک: که می‌تواند ناشی از جدایی از والدین باشد یا ناشی از حضور جمعی که نمی‌شناسد، باشد.

2- اضطراب والدین: که وقتی اضطراب و ناراحتی کودک را مشاهده می‌کنند آن ها نیز دچار فشار روانی می‌شوند.

3- برقراری رابطه نامناسب با هم‌سالان: کودکی که آماده مدرسه رفتن نباشد و در محیط‌های اجتماعی نیز با کودکان قرار نگرفته باشد، نیاز به زمانی دارد که بتواند با هم‌سالان رابطه مناسب برقرار کند.

4- عدم رابطه با معلم: کودک به دلیل واهمه از مدرسه به علت آماده نبودن، نمی‌تواند زود با معلم رابطه برقرار کند. معمولاً کودکان کلاس اولی زمان مناسب حدود دو هفته نیاز دارند تا با معلم ارتباط برقرار کنند. ولی کودکان دارای اضطراب از مدرسه، به زمان بیشتری وقت نیاز دارند.

5- پایین آمدن سطح یادگیری: به علت اضطراب و عدم آمادگی و وابستگی شدید به والدین مخصوصاً مادر، ذهن این کودکان انباشته از این نگرانی‌ها است، و مانع یادگیری آنها می‌شود.

چطور فرزند خود را برای مدرسه رفتن آماده کنیم؟

بازگشایی مدارس و خودداری از مدرسه رفتن

شما والدین عزیز، ممکن است فرزندانی داشته باشید که با شروع مدرسه به سختی و با گریه به مدرسه می‌روند یا اگر به مدرسه عادت کرده باشند، بعد از مدتی از مدرسه رفتن، خودداری می‌کنند.این مسأله خیلی برای والدین نگران‌کننده است و آنها را دچار تشویش و اضطراب می‌کند و نمی‌دانند که با این کودکان چه‌کار باید بکنند. در این مبحث چند مسأله مطرح می‌شود و راه‌حل‌هایی برای آنها ارائه می‌شود:

1- در مورد رفتن به مدرسه به کودک چه بگوییم؟

- حقایقی را به کودک بگویید که در مدرسه با آنها روبرو می‌شود. مثلاً به جای اینکه به او بگویید مدرسه جای خوبی است و به او خوش می‌گذرد و با بچه‌های خوبی آشنا خواهد شد، بگویید کی به مدرسه خواهد رفت، در آنجا چه‌کار خواهد کرد، کی به دنبال او خواهید آمد. زیرا روزهای اول دوستی پیدا نکرده یا به او خوش نگذشته است، در این صورت احساس می‌کند شما به او دروغ گفته‌اید و باعث اضطراب او می‌شود.

- به او بگویید در مدرسه چند ساعتی با آموزگار و سایر هم‌کلاسان تنها می‌ماند و شما در پایان روز نزد او برمی‌گردید.

- به او بگویید شاید در یکی دو روز اول تنها بماند و به او خوش نگذرد ولی بعد عادت می‌کند.

- تمام حوادثی که ممکن است پیش‌آید را برای او بگویید تا آمادگی روحی مواجه شدن با آنها را داشته باشد.

گاهی اوقات بچه‌ها، از اول واکنش منفی نشان می‌دهند که دلایل زیر را دارد:

1- احتیاج به زمان بیشتر برای آشنا شدن با مدرسه

2- کودک تجربه جدایی‌های متعدد را دارد که برای او تجربیات ترسناکی بوده است.

3- والدین بیش از حد محتاط که کودک را از خطرهای مدرسه می‌ترسانند که در دوری از والدین، احساس آرامش نمی‌کنند.

4- والدینی که نارضایتی و اضطراب خود را از فرستادن کودک به مدرسه را، ناخودآگاه به او منتقل می‌کنند.

چه عواملی ممکن است در بچه ایجاد اضطراب کند و نسبت به مدرسه رفتن عکس‌العمل منفی نشان دهد درصورتی که قبلاً به مدرسه می‌رفتند و به آن عادت کرده بودند؟!

1- ترس از دور شدن از والدین مخصوصاً کادر، که ایجاد اضطراب جدایی می‌کند.

2- درصورت وجود خواهر یا برادر کوچک‌تر در خانه، احساس محرومیت از عشق و محبت والدین می کند و دوست دارد در خانه بماند.

3- ترس از وجود بچه‌های گردن کلفت در مدرسه.

4- حضور در کلاسی که از معلم او می‌ترسد و معلم توجهی به نیازهای او ندارد.

5- از آنچه که معلم از او می‌خواهد، خوشش نمی‌آید یا در حد توان او نیست.

6- وجود شرایط متشنج در خانه که باعث بی‌ثباتی خانه می‌شود و کودک می‌ترسد در زمانی که در خانه نیست، اتفاقی در خانه بیفتد.

7- بلد نبودن تجزیه و تحلیل و حل و رفع مسائل در محیط خارج از خانه و با هم‌سالان که موجب اجتناب می‌شود.

8- عدم پیشرفت کودک در سطحی که از او انتظار می‌رود.

9- والدینی که کودک را وابسته نگه‌می‌دارند و او را مستقل نمی‌کنند.

10- ترس از مورد ارزیابی قرار گرفتن و پاسخ دادن در جمع.

· هرچند این‌ها بعضی از دلایلی بود که ممکن است به خاطر آن فرزند شما از مدرسه رفتن خودداری کند.

حال که با دلایل مدرسه نرفتن بچه‌ها آشنا شدیم، باید راه‌حل‌هایی که می‌تواند به شما کمک کند را در زیر می‌آوریم.

1- اگر کودک شما از آغاز، عکس‌العمل منفی برای مدرسه رفتن دارد...

- در روزهای اول به اندازه کافی کنار فرزندتان بمانید تا به مدرسه اعتماد کند.

- تقسیم در مورد اینکه والدین کی مدرسه را ترک کنند را باید بزرگ‌ترهای ذی‌صلاح با توجه به احساسات کودکی بگیرند نه کودک، زیرا کودک دچار اضطراب تصمیم‌گیری می‌شود.

- برای ترک کودک از او اجازه نگیرید.

- به مرور خداحافظی را کوتاه و مختصر کنید. باعث کاهش نق‌نق کودک می‌شود.

- همیشه خداحافظی کنید.

2- کودکی که بعد از عادت کردن به مدرسه، از رفتن خودداری می‌کند...

- قبل از ملامت کودک، سری به مدرسه بزنید که ببینید آنجا چه خبر است و مسأله را حل کنید.

- صحبت با کودک و تشویق او که از اتفاقاتی که باعث نرفتن او می‌شود، بگوید. 

- فهرستی از چیزهای مورد علاقه او در مدرسه تهیه کنید . انگیزه رفتن به مدرسه را با آنها زیاد کنید.

- روزهایی که اتفاق خاصی قرار است در مدرسه باشد مثل جشن در تقویم علامت زده و در مورد آن با کودک صحبت کنید.

- فهرستی از چیزهایی که در مدرسه دوست ندارند با ذکر دلیل تهیه کنید، برای حل آنها.

- کمک به کودک تا با احساساتش کنار بیاید و به او اطمینان دهید که به او علاقه‌مندید و مسایلش را درک می‌کنید.

- کودک را تشویق به دوست‌یابی کنید. با هماهنگی والدین دوستان مدرسه در خانه قرار بگذارد.

- با خواهر و برادرهای بزرگ‌تر کودک صحبت کنید تا از دلایل او و احساساتش آگاهی یابید.

3- کودکانی که تظاهر به بیماری کرده و شکایات بدنی مختلف دارند...

گاهی بچه‌ها خود را به بیماری می‌زنند که در خانه بمانند و فکر می‌کنند که با این می‌توانند والدین خود را فریب دهند.

- مراجعه به پزشک برای اینکه مطمئن شوید که مشکل واقعی نیست.

- اجازه در خانه ماندن ندهید.

- تعیین شرایط خاص برای در خانه ماندن، مانند تب بالای 5/38 و نشانه‌های روشن ناخوشی.

اگر بیمار است باید در رختخواب بماند، غذای مخصوص بیمار بخورد، از بازی با بچه‌ها و فوتبال بازی کردن به دلیل بیماری محروم است، نمی‌تواند تلویزیون تماشا کند یا خوراکی‌های مورد علاقه بخورد. 

- خودتان الگوی مناسبی باشید، اگر مدام از درد و ناراحتی شکایت کنید، احتمالاً فرزند شما نیز چنین می‌کند.

- زمین خوردن‌های معمولی کودک را بیش از حد بزرگ نکنید و با ترس و وحشت واکنش نشان ندهید.

- برای نشانه‌های بدنی که با تنش ایجاد می‌شود کودک را آموزش دهید که این نشانه‌ها و موقعیت‌های به وجود آورنده آن را تشخیص دهید.

- در مورد موارد استرس‌آور صحبت کند و روش‌های کسب آرامش (تنفس عمیق، شل کردن تدریجی ماهیچه‌ها) را به او آموزش دهید.

- راه‌های جدید، جلب توجه را به کودک بیاموزید.

- در صورت استفاده از روش‌های مثبت جلب توجه، او را تشویق کنید.

- رفتارهای سالم و سلامتی را تقویت کنید، مثل اینکه اگر تب خفیف دارد و به جلسه امتحان می‌رود.

- در صورتی که رویارویی درستی با تظاهر به بیماری نکنید، کودک به مرور زمان دچار اضطراب غیرواقعی در مورد سلامتی‌اش می‌شود و یاد می‌گیرد که برای فرار از مسئولیت بیماری را بهانه کرده و تظاهر به بیماری کند.

 4- کودکی که بعد از چند روز غیبت با تعطیلی می‌خواهد به مدرسه برود...

- در صبح برنامه دقیقی داشته باشید که کودک زودتر و مرتب‌تر کارهای قبل از مدرسه را انجام دهد.

- به غر زدن‌های او بی‌اعتنا باشید و نظرات مثبت و اشتیاق او را برای مدرسه رفتن تشویق کنید.

- برای انجام کارهای صبحگاهی مصمم و جدی باشید. در عین حال مثبت و مهربان بودن والدینی که کم‌تر احساساتی می‌شود، آماده شدن صبحگاهی را به عهده بگیرید.

- با یکی از معلم‌ها یا ناظم‌ها هماهنگ کنید که با روی باز از کودک استقبال کرده و او را به کلاس ببرد. اگر با این مسأله مورد تمسخر هم‌کلاسی‌هایش قرار نگیرد.

- هر کاری را که مربوط به مدرسه رفتن است، تشویق کنید.

در صورتی که تمام راه‌حل‌های بالا را انجام دادید ولی هم‌چنان کودک شما مقاومت می کند از یک متخصص برای درمان فوری کمک بگیرید.

نویسنده: مژگان شوشتری

https://goo.gl/SHsoqS

  • saad magazine