صاد | صدای سلامت

۳۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

چه رفتارهایی از زن ها می تواند بیشتر از هر چیزی یک مرد را آزار دهد؟ آیا خانم ها تا به حال با خود فکر کرده اند که کدام رفتار به شدت همسرشان را آزرده خاطر می کند و حتی موجب دور شدنشان از آنها می شود؟

البته درباره این رفتارها باید نظر و دیدگاه آقایان را هم جویا شد، به همین دلیل سراغ آن ها رفتیم و پرسیدیم بیشتر از همه کدام رفتارهای همسرشان برای آن ها غیرقابل تحمل است و در نهایت از همه این گفته ها و شنیده ها و شکایت ها، پرتکرارترینشان را انتخاب کردیم که در ادامه خواهیم خواند

 

تمام وقت تو برای من است
این کاملا درست است که یک زن دوست دارد تا حد ممکن به همسرش محبت کند و نگذارد او هیچ وقت احساس تنهایی کند، طبیعتا مردها تا اینجا هیچ مشکلی ندارند، اما گله آن ها از آن جا آغاز می شود که می گویند: برخی خانم ها فکر می کنند تمام وقت مردشان تنها باید به آن ها اختصاص داشته باشد و نه هیچ چیز دیگر، این موضوعی است که برای آقایان آزار دهنده است.

شکستن ناخن دلیل منطقی برای گریه نیست!
شکستن ناخن یا شل شدن پاشنه کفش یا خرد شدن شیشه عطر و... هیچ یک دلیل نمی شودکه خانم ها مقابل همسرشان گریه کنند، ابراز احساسات زیاد برای موضوعات کوچک شاید برای زنان امری عادی باشد اما مردها بیشتر آن را یک نمایش اغراق آمیز می دانند، خانم ها باید نسبت به موضوعاتی که مهم نیست، احساسات کمتری نشان بدهند.

وقتی مدام به او زنگ می زنید
مردانی هستند که می گویند از این که همسرشان هرنیم ساعت یک بار به آن ها تلفن می زند یا مدام پیامک های بی محتوا می فرستد کلافه می شوند، از این که در تمام طول روز همسرآن ها زنگ می زند و مکان آن ها را چک می کند، اذیت می شوند، قبل از اینکه خانم ها بخواهند برای چندمین بار در طول روز به همسرشان زنگ بزنند کمی با خود فکر کنند که آیا واقعا کارشان آن قدر مهم هست که بخواهند سرکار با او صحبت کنند و وقتش را بگیرند و ذهنش را از مسائل کاری منحرف سازند؟

جیغ بنفش ممنوع!
با خنده و صدای بلند حرف زدن یا مدام با نفس بریده بریده (بر اثرخنده )ماجراهای نه چندان جالب را تعریف کردن، همیشه خوشایند نیست، خانم ها برای موضوعی که زیاد مهم نیست نباید خیلی شلوغ کنند، درحقیقت صدای بلند و زیاد حرف زدن درباره موضوعات سطحی و بی معنی نه تنها برای آقایان بلکه برای همه اطرافیان آزار دهنده است.

چرا در کارهای خانه کمک نمی کنی؟
آیا واقعا لازم است که خانم ها مدام به همسرشان غر بزنند که چرا در کارهای خانه کمک نمی کنند، در حالیکه خود آقایان می گویند نهایت تلاش شان را برای کمک به خانم ها انجام می دهند، خانم ها سعی کنند از شوهرشان برای کمک هایی که به آنها می شود تشکر کنند، وقتی آقایان متوجه شوند از رفتارشان به خاطر کمک قدردانی می شود به طور قابل ملاحظه ای سعی می کند فرد ایده آلی برای همسرشان بشوند.

شما یک جاسوس نیستید
یکی از اتفاقات بدی که می تواند برای یک مرد بیفتد، این است که ناگهان ببیند همسرش در حال جست و جو در وسایل شخصی مثل کیف و گوشی تلفن همراهش است یا ایمیل های شخصی او را می خواند! با اینکه این رفتارها کاملا غیر اخلاقی است، خانم ها به یاد داشته باشند که چنین رفتارهایی نه تنها آقایان را پنهان کارتر می کند بلکه کم کم چیزهایی را هم که به آنها می گفت را دیگر نمی گوید چرا که دیگر احساس امنیت نمی کند.

الان به چه فکر می کنی؟
" الان به چه فکر می کنی؟ "این جمله ای است که خیلی از خانم ها در طول روز بارها از شوهران خود می پرسند، اما واقعا چرا مهم است که او در فلان لحظه خاص چه فکری در ذهن دارد و به چه می اندیشد، اگر کمی منطقی فکر کنید متوجه می شوید که این سوال چقدر بی فایده است و می تواند برای شخص مقابل آزار دهنده باشد و او را از دنیای آرام خودش خارج کند.

نویسنده: محمد کارگر

https://goo.gl/x1FwQa

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

عزت نفس بخشی از نگاهی است که با آن به خود می نگریم. عزت نفس یعنی تمامی باورهای ما درباره ی خودمان و ارزشی که بر اساس آن جایگاه خود را تعیین می کنیم. عزت نفس پایین به این معناست که محتوای این باورها بیشتر منفی است، مثل این عبارات که "من دوست داشتنی نیستم" یا "من بی مصرفم". البته اکثر ما مجموعه ای از باورها را درباره ی خودمان داریم، اما اگر  باور کلی شما این است که شما شخصی نالایق و فرومایه هستید، اگر احساس کنید که واقعا ارزشمند نیستید، و لایق چیزهای خوب در زندگی نیستید، اینها بدان معناست که عزت نفس شما پایین است. عزت نفس پایین می تواند تاثیرات دردناک و مخربی بر زندگی افراد داشته باشد.

عزت نفس پایین چگونه خود را آشکار می کند؟

در دل عزت نفس شما باورهایی کلیدی درباره ی اینکه چگونه شخصی هستید وجود دارند. اگر شما شخصی با عزت نفس پایین هستید، این باور ها عمدتا منفی هستند، و این باور های منفی به اشکال متفاوت بیان می شوند. شما ممکن است در ذهن خود از خود انتقاد کنید، خود را سرزنش کنید، و درباره ی داشته هایتان شک کنید. همچنین شما ممکن است بر نقاط ضعف خود بیشتر از ارزش های مثبتتان متمرکز شوید. این عقاید بر رفتار شما تاثیر میگذارند به این صورت که شما ممکن است از چالش ها و فرصت ها دوری کنید، مکررا حالتی اعتذار آمیز داشته باشید، یا نتوانید قاطعانه با مسایل برخورد کنید. این مسایل می تواند بر عواطف شما تاثیر بگذارند، باعث افسردگی، احساس گناه، شرمساری، خستگی، و عصبانیت شوند، که ممکن است در حالات فیزیکی شما نیز تاثیر بگذارند و نمایان شوند و باعث خستگی روحی و تنش در شما شوند.

این باورها می توانند بر بسیاری جنبه های زندگی تاثیر گذار باشند.

-         در سر کار ممکن است به طور مداوم به کم کاری روی بیاورید- یا برعکس به دلیل ترس از شکست ممکن است کمال گرا شوید و افراط کنید.

-         در روابط شخصی تان ممکن است از خودآگاهی وحشتناک ، حساسیت بیش از حد نسبت به انتقادات یا مخالفت ها، یا اشتیاق فراوان به عذرخواهی رنج ببرید. از سوی دیگر، برخی افراد با عزت نفس پایین سعی می کنند همیشه در کنترل دیگران باشند یا حق را به دیگران بدهند. آنها فکر می کنند اگر این کار ها را نکنند، کسی مایل به آشنایی و معاشرت با آنها نیست. 

-         در اوقات فراغتتان ممکن است از فعالیت هایی اجتناب کنید که خطر قضاوت درباره ی شما را دارد، یا شاید صرفا احساس کنید که شما حق استراحت کردن یا خوش گذراندن را ندارید.

-         ممکن است از خودتان به خوبی مراقبت نکنید، مثل زمانیکه احساس ناخوش بودن دارید، اما از استراحت کردن امتناع می کنید، یا بیش از حد الکل یا مواد مصرف می کنید.

تاثیری که عزت نفس پایین بر افراد دارد به نقشی بستگی دارد که در زندگی آن افراد بازی می کند. برخی اوقات عزت نفس پایین بخشی از مشکلات کنونی مثل افسردگی است. افرادی که به طور بالینی افسرده هستند تقریبا همیشه خود را در امواج منفی می بینند. اگر عقاید سطح پایین شما از خودتان با شروع افسردگی همراه شود، پس نخستین اولویت شما باید این باشد که با افسردگی به شیوه ای درست برخورد کنید. این مسئله بدون نیاز به اینکه مستقیما با عزت نفس شما درگیر باشد، اعتماد به نفس شما را بر می گرداند. همچنین عزت نفس پایین که باعث افسردگی شما می شود ممکن است به خاطر موارد دیگری همچون مشکلات در روابط، مشکلات اضطرابی، یا بیماری های مزمن بوجود بیاید. در این موارد، حل مشکلات ریشه ای می تواند بهترین روش برای حل عزت نفس پایین شما باشد. با این وجود، عزت نفس پایین می تواند شما نسبت به مشکلات دیگر نیز آسیب پذیرتر کند. این موارد شامل افسردگی، افکار خودکشی، اختلالات خوردن و یا اضطراب اجتماعی می باشد. در این موارد، بهتر است عزت نفس پایین درمان شود و گرنه درآینده شما نسبت به مشکلات مشابه آسیب پذیر خواهید ماند.

نویسنده: علی فراهانی

https://goo.gl/3vnCae

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

شب ادراری یکی از مشکلات بسیاری از افراد، خصوصاً کودکان است. شب ادراری که به معنای ادرار کردن در خواب می باشد از جمله مشکلات اصلی اطفال به حساب می آید. . معمولاً این عمل به عمد نبوده و بخاطر تنبلی کودک نمی باشد. یادگیری دستشوئی رفتن معمولاً در حوالی سن ۴ سالگی رخ می دهد و این امر معمولاً با دوره ای از خیس کردن در طول روز یا شب دنبال می شود. اگر خیس کردن رختخواب کماکان در سن ۶ یا ۷ سالگی رخ می دهد، باید حتماً با پزشک مشورت شود اگر خیس کردن در طول روز باشد و یا همراه با اختلالات روده ای باشد می تواند نشانگر یک مشکل جدی بوده و باید حتماً در این زمینه با پزشک مشورت نمود.

شب اداری دو نوع است:شب ادراری اولیه بیشتر جنبه ارثی دارد و از ابتدا بوده و قطع نشده است و شب ادراری ثانویه بعدها در اثر یک عامل به وجود می آید. درباره شب ادراری ثانویه حتما باید علت اصلی درمان شود، مانند درمان عفونت ادراری، رفع بیماری‌های آلرژیک، درمان بیماری‌های متابولیک مثل دیابت و... .برای اصلاح این مشکل، قبل از هرگونه دارودرمانی، باید اقدام به رفتاردرمانی کرد و این امر مستلزم همکاری والدین و کودک، هر دو است .

PPPمی توان از روش های زیر برای درمان شب ادراری استفاده کرد(قبل از هرچیز از سلامت جسمی فرزندتان مطمئن شوید):
محدود کردن آب خوردن قبل از خواب : در بعضی موارد، بخصوص محدود کردن مایعاتی که حاوی کافئین می باشند.
به کودک خود اطمینان خاطر دهید که این مشکل برای سن او طبیعی است و گناه و تقصیری بر گردن او نیست. به کودک بفهمانید که او این کار را از عمد انجام نمی ‌دهد و بنابراین نباید نگران و ناراحت باشد.
از تنبیه یا سرزنش کردن این کودکان به شدت خودداری کنید. سعی کنید، بچه‌های دیگر خانواده از اینکه کودک شما شب ها جایش را خیس می ‌کند با اطلاع نشوند. مراقب باشید که دیگر اعضای خانواده کودک را به علت این مشکل مسخره نکنند.

▪▪ استرس های روانی، اجتماعی و عوامل اضطراب زا می تواند نقش مهمی در بروز شب ادراری داشته باشد. باید این عوامل به حداقل ممکن کاهش یابد.

بیدار کردن کودک از خواب : در صورت انجام این کار در طول شب می توان رختخواب کودک را خشک نگه داشت اما به ندرت این کار شب ادراری کودک را متوقف می کند.
صحبت آزادانه و راحت با کودک در ارتباط با این مشکل می تواند به محدود ساختن مشکلات عاطفی که در رابطه با این اختلال وجود دارد، کمک کند. باید به کودک اطمینان داد که وجود این مشکل تقصیر او نیست و این اختلال به مرور زمان بهبود می یابد. ـ گاهی اوقات اضافه شدن یک استرس ( مدرسه جدید، تولد نوزاد جدیدی در خانواده یا بحرانهای خاص خانوادگی ) می تواند، سبب شب ادراری شود. به این حالت شب ادراری ثانویه می گویند.در این مورد والدین باید کودکان را از نظر عاطفی حمایت کرده و به آنها اطمینان دهند و در صورت ادامه به پزشک مراجعه کنند.
استفاده از مواد جاذب که از رختخواب محافظت می کنند، می توانند تا حدی از نگرانیهای کودک و والدین بکاهند.
کودکتان را کمک کنید که بلافاصله قبل از خواب به دستشویی برود و ادرار کند.
اجازه بدهید در زمان تعویض کردن ملافه و رختخواب‌های خیس شده، کودک هم به شما کمک کند.
با کودک تمرین کنید که طی خواب، هر دو تا سه ساعت یک بار بیدار شود، به دست ‌شویی برود و مثانه خود را تخلیه کند.
با راهنمایی یک پزشک متخصص اطفال، تمرین‌های تقویت ‌کننده عضلات مثانه را به کودک خود یاد بدهید.

از تنبیه کودک و به کار بردن روش های سخت گیرانه جدا خودداری کنید

خوراندن مایعات زیاد مثل آب، چای، آب میوه، دوغ و... به کودک طی روز برای افزایش حجم مثانه

فاصله بین مراحل ادرار کردن: کودک نباید با فاصله کوتاهی پس از مصرف مایعات ادرار کند و این زمان باید به مرور افزایش یابد.

رعایت رژیم غذایی خاص: کودک نباید از مواد تحریک کننده مثل ادویه جات، فلفل، سرکه، نوشیدنی های گازدار و افزودنی های خوراکی به مقدار زیاد استفاده کند..

آموزش آداب توالت: در این زمینه پشتکار و حوصله والدین شرط اول است و باید با روش های شکل دهی رفتار همراه با تشویق و تقویت، این آموزش ها داده شود. تغییر محیط و فضای توالت برای کاهش استرس کودکانی که از رفتن به دستشویی امتناع می کند توصیه می شود. در این ارتباط استفاده از تکنیک های تشویقی ضروری است.

باید به کودک آموزش داد تا به هنگام تخلیه ادرار، مثانه را کاملا خالی کند.

کودک باید در طول روز مثانه را منقبض کند تا بتواند زمان بیشتری ادرار خود را نگه دارد.

نویسنده: مژگان شوشتری

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

کیفیت زندگی و شادمانی هرکدام از ما بطور قابل توجهی وابسته به افراد دیگر و شکل ارتباط ما با دیگران است. پس از دیدگاه روانشناسی تجربه بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی بالا بدون توجه به انسان­های دیگر امکانپذیر نیست.

 

ما زمانی خوشنودیم و زندگیمان کیفیت دارد که بتوانیم نیازهای خودمان را به خوبی ارضاء کنیم و البته این ارضای نیازهای خود یک شرط دارد و آن این که نیم نگاهی هم به نیازهای دیگران داشته باشیم تا حین ارضای نیازهای شخصی مانع نیازهای دیگران نشویم چون در این صورت نیازهای خودمان نیز با مانع روبرو خواهد شد.

روانشناسی مثبت نگر در 120 کشور دنیا و با نمونه­ای حدود 200 میلیون نفر مطالعه ای انجام داد. با این هدف که افرادی که زندگی باکیفیت ­تری دارند و شادمانی درونی بیشتری را تجربه می­کنند، بیشتر چه ویژگیهای فکری و رفتاری از خود بروز می­دهند؟ در نتیجه این تحقیق ده ویژگی عمده در الگوی فکری و رفتاری این افراد کشف شد. این ده ویژگی عبارتند از :

1-    داشتن رابطه پایدار صمیمی

این افراد عموما یک رابطه صمیمی، پایدار و عادلانه دارند (منظور رابطه با یک فرد از جنس مخالف) و زمان زیادی را صرف آن می­کنند. منظور رابطه­ای که در آن هر دو نفر از رابطه لذت می­برند و احساس آرامش می­کنند و این رابطه به دور از کنترل­گری است. از جنس مخالف فاصله نمی­گیرند و آن را تحقیر نمی­کنند چون ارتباط با جنس مخالف لازمه زندگی با کیفیت است. هرچند که برخی از ما از افرادی از جنس مخالف خاطرات بد داشته باشیم.

2-    داشتن دوستی­ها و روابط اجتماعی غنی

افراد شاد عموما روابط اجتماعی معناداری را در زندگی خود تجربه می­کنند و در این زمینه امکانات دیگر مانند اتومبیل، خانه، ثروت و سطح تحصیلات بالا که منجر به آسایش مالی خواهند شد، بدون وجود ارتباطات اجتماعی غنی، قادر به ایجاد کیفیت و شادمانی در زندگی فرد نخواهد بود.

3-    ورزش یا تمرین جسمانی منظم

افراد شادمان نسبت به جسم و سلامتی جسمی خود بی­تفاوت نیستند و آن را پاس می­دارند.

4-    همیاری داوطلبانه

معمولا اولین کسانی هستند که به محتاجان و رهگذران دست یاری دراز می­کنند و داوطلب کمک رسانی می­شوند و نسبت به اطرافیان خود حتی کسانی که غریبه هستند، بی تفاوت نیستند. اگر وارد مکانی شدید و در صورت نیاز احساس کردید افراد اطرافتان توجهی به شما ندارند، بدانید که اغلب آن افراد انسانهای شادمانی نیستند.

5-    قدرشناسی (شکر نعمت، نعمتت افزون کند)

نسبت به مواهب و داشته­هایشان هشیارند، شکرگذارند و قدر آنها را به خوبی می­دانند. این تفکر تمامی داشته­های ظاهرا کوچک و بزرگ را شامل می­شود.

6-    خوشبینی

افراد شاد، در هنگام اندیشیدن در مورد آینده، خوشبینند. چه در مورد زندگی شخصی­شان و چه در مورد آینده جامعه، در این افراد احساس خوشبینی وجود دارد و نسبت به نقش خود در پیشرفت­های شخصی و اجتماعی نیز خوشبین هستند.

7-    زندگی در زمان حال

افراد شادمان در زمان حال زندگی می­کنند و از لذتهای دنیا بهره می­برند. این افراد عمده زمان زندگیشان را در گذشته و آینده به سر نمی­برند و نسبت به زمانی که در آن قرار دارند، هشیار هستند.

8-    متعهد بودن به اهداف شخصی

افرادی شادمان عموما نسبت به اهدافی که در سر دارند، متعهد هستند و برنامه منظمی برای دنبال کردن آنها دارند.

9-    توجه نسبت به اهداف و آرمانهای اجتماعی

افراد شادمان و دارای کیفیت زندگی بالاتر، دغدغه­های اجتماعی دارند. این افراد تمام ذهنشان را محدود و منحصر به اهداف شخصی نمی­کنند. نسبت به پدیده­های اجتماعی بی تفاوت نیستند و در لابه لای امور زندگی به این موضوعات توجه دارند و هدفگذاری می­کنند، پدیده­هایی همچون سلامت محیط زیست، کودکان بی­سرپرست، تبعیض نژادی، حمایت از حقوق کودکان و غیره.

10-                       اتکا به توانایی­های خود در مواجهه با مشکلات

افراد شادمان در حالی که مانند دیگر افراد مصائب و مشکلات را تجربه می­کنند ولی با این حال همواره عاملیت بالایی دارند و با تکیه بر توانایی­های درونی خود در پی رفع آنها برمی­آیند.

پنج مورد از ده ویژگی که بیان شد، مربوط به ارتباطات و افراد دیگر در زندگی است. یعنی کیفیت زندگی و شادمانی هرکدام از ما بطور قابل توجهی وابسته به افراد دیگر و شکل ارتباط ما با دیگران است. پس از دیدگاه روانشناسی تجربه بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی بالا بدون توجه به انسان­های دیگر امکانپذیر نیست.

نویسنده:علی فراهانی 

https://goo.gl/BYHw4f

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

در قدم اول بهتر است با واژه و مفهوم قهر آشنا شویم. گروهی از زنان و مردان به اشتباه تصور می کنند که به مشکلات جاری زیاد هم نباید اهمیت داد و گذر زمان و عدم توجه به مشکلات خود عاملی در حل آن خواهد بود.این دسته فکر می کنند نادیده گرفتن دلخوری های اصلی و اساسی و سر پوش گذاشتن بر روی آنها و خوب جلوه دادن،عاملی در حل مسائل پیش آمده است و اگر یکی از آنها چه زن و چه مرد سر صحبت را باز کند و در حل مشکل کوشش کند هر چند که دیگری نپذیرد ،در واقع فرد مقابل در حل مشکل همکاری نکرده و از گفت وشنود و بحث فرار می کند پس به زودی درهای ارتباط سازنده و موثر به روی آنان بسته خواهد شد .این گروه از زوج ها از حمایت های عاطفی،احساسی و بعد از آن جنسی و حمایتی و...از هم دور می شوند، برخی روانشناسان معتقدند  افراد درونگرا و نکته سنج که دقت بیشتری دارند،در عین حال از قدرت کلامی ضعیف تری برخوردارند ، از لحاظ شخصیتی زودرنج هستند و سریع آزرده خاطر می گردند .

اگر بررسی عمیق تری داشته باشیم این افراد در کودکی به وسیله ی قهر به خواسته های خود دست می یافتند و این کار به نوعی تسلط بر دیگران است و به نوعی اطرافیان را تحت کنترل خود در می آورند،پس فرصت تبادل نظر و حرف زدن را از طرف مقابل گرفته و شاید هم به نوعی معتقدند که دلیلی برای حرف زدن وجود ندارد و یا اساسا حرف زدن فایده ای ندارد.اما اگر علت قهر را هر یک از همسران بدانند و در واقع شناخت کافی از خواسته های یکدیگر داشته باشند قدم های درستی بر می دارند .برای مثال زن به دنبال جلب توجه همسرش است در حالی که مرد پس از ورود به خانه و صرف شام و دیدن برنامه تلویزیونی با بحث و جدل همسرش مواجه می شود و این کشمکش منجر به قهر می گردد در حالی که مقصود و هدف زن نزدیک شدن به همسرش و مورد توجه مرد قرار گرفتن است و چون از دیدگاه خانم،همسرش به وی توجه کافی نداشته باعث آزردگی خاطر او گشته در حالی که مرد این رفتار او را جور دیگری در ذهنش ترجمه می کند و با خودش می اندیشد که من چه حرف ناراحت کننده ای زدم که موجب این جدال شد؟و افکار وی برعکس خواسته و نیاز زن است.پس رنجش خاطر در اکثر موارد ناشی از عدم شناخت نیازها و انتظارات غیر واقع بینانه همسران از یکدیگر می باشد.زن و مرد باید بدانند که از یکدیگر چه می خواهند و به تفاوت ها در نگرش و نیاز های یکدیگر آگاه باشند در این مثال اگر زن به اندازه کافی شوهرش را بشناسد و رفتار او را چنین تحلیل کند که شوهرش پس از صرف شام و برنامه تلویزیونی در واقع وارد پروسه ی تجدید قوا شده و پس از آن به همسرش توجه و محبت کافی را خواهد داشت.هرکسی که در حل مساله ضعیف است و به رشد کافی نرسیده و کسب مهارت از طریق صحبت و حل منطقی مشکل را ندارد مانند کودکان به سمت قهر رفته و این رفتار را از خود نشان می دهد .پس به جای قهر زن و مرد چه کنند؟بهترین راه حل از دیدگاه روانشناسان برای حل مشکلات این است که در شرایط قهر و سکوت زوجین به یکدیگر می فهمانند شرایط مناسب برای صحبت و گفت و گو نیست و اوضاع بدتر از آنچه که هست نشود.پس بهتر است به یکدیگر قول دهند برای مشکلات پیش آمده و رسیدن به آرامش در فرصت مطلوب تر باهم به گفت و گو بپردازند تا کدورت ها و دلخوری هایی که مطرح شده بود رفع گردد ولی باید به یکدیگر این قول را بدهند که زمان مناسبی در اختیار هم قرار می دهند تا سخنانشان شنیده شود و مجال صحبت را خواهند داشت مشروط بر اینکه دائما به درگیری های حل نشده ی گذشته برنگردند و موضوع را در کمال آرامش مطرح کرده و با توجه به شناختی که از شخصیت یکدیگر دارند احساساتشان را در مورد رفتار بدی که از او سر زده بیان کنند ضمن اینکه پذیرای اشتباهاتشان باشند .باید به این نکته توجه داشت که اولین کلید راه گشای زن و شوهر درک متقابل و حفظ آرامش است و اگر نتوانستند این فرصت را فراهم نمایند لازم است از مشاورین خانواده یا زوج درمانگر کمک بگیرند تا روابط بین فردی آنها اصلاح شود.

نویسنده:  سیده الهام متقی

https://goo.gl/YuLV4Q


  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

برای همه زوج ها پیش آمده که با همسری که بسیار عصبانی و خشمگین است، مواجه شده اند. در این لحظات سخت است بدانیم چه باید بکنیم. معمولا اتفاقی که می افتد این است که عصبانیت یک طرف به طرف دیگر نیز سرایت کرده و کار بالا می گیرد؛ مشاجرات، بگومگوها، دعواها و حتی گاه توهین و تحقیرها و گاهی بدتر از آن کتک کاری ها نتیجه این عصبانیت ها است.

اما چه می شود کرد تا این عصبانیت گاه ساده، تبدیل به شرایط حاد و بحرانی نشود؟ آیا در مقام همسر شخص عصبانی، می توان راهی پیدا کرد که عصبانیتش تبدیل به شرایط بدتری نشود؟ چه واکنشی در مقابل خشم، آن را مهار می کند؟ با عصبانیت و ناراحتی که در این لحظات پیش می آید، چه باید کرد؟

عصبانیت یک هیجان طبیعی و دفاعی است که در شرایط به خطر افتادن «خود» به وجود می آید و مانند هیجانات دیگر، وظیفه حفاظت از شخص را به عهده دارد اما خیلی از اوقات، این هیجان در موقعیت نامناسبی بروز می کند و نتایج بالعکسی را به دنبال دارد.

رفتاری که در حین تجربه این هیجان اتفاق می افتد، به عوامل مختلفی مانند وضعیت جسمی و شرایط بیولوژیک، یاد گرفته ها و عادات خانوادگی، نحوه مدیریت هیجان، استرس های موجود در زندگی فرد، عوامل شخصیتی، عوامل خلق و خویی و چندین عامل دیگر بستگی دارد.

همچنین میزان تجربه این هیجان نیز ارتباط مستقیمی با نوع تفکر فرد در برابر اتفاقات دارد اما این هیجان در زندگی مشترک نقش فوق العاده مهمی دارد. به عقیده جان گاتمن - روانشناسی که 20 سال بر روی زوج ها تحقیق کرده است - خشم و عدم مدیریت مناسب و عصبانیت، از عوامل بسیار مهم شکست در زندگی مشترک است.

در آزمون پایان زندگی زناشویی که توسط گاتمن تدوین شده است مهمترین پاسخ به دست آمده در مورد زوج هایی که جدا شده اند، خشم و عدم مهار مناسب آن است.

برای اینکه بتوانیم راحت تر با عصبانیت همسرمان کنار بیاییم و آن را بهتر مدیریت کنیم و همچنین از نتایج و عواقب نامناسب آن کم کنیم، باید به نکات زیر توجه داشته باشیم:

1- سریع قضاوت نکنیم
تقریبا در تمامی اوقات ما درست نمی دانیم دقیقا چه چیزی همسرمان را عصبانی کرده است. فقط حدس می زنیم و چنانچه بخواهیم با این فرضیات و گمان های خود پیش برویم، ممکن است واقعیت را درست متوجه نشده باشیم و موضوع بدتر شود.
هر نوع قضاوت و پیشداوری برآمده از ذهن خود ماست و بسیار احتمال دارد که با واقعیت فاصله قابل توجهی داشته باشد؛ بنابراین در اولین ام سعی می کنیم قضاوت هایمان را مدیریت کرده و کناری نگه داریم تا باعث عصبانیت، ناراحتی یا هرگونه هیجان منفی ما نشوند. اول باید بدانیم علت واقعی عصبانیت چیست، شاید چیزی که ما به آن فکر می کنیم اشتباه باشد.

2- انتظاراتمان را کم کنیم
همسرمان از خیلی جهات مثل ژنتیک، تربیت خانوادگی، شرایط کنونی، شخصیت و موارد دیگر با ما متفاوت است؛ بنابراین مانند ما فکر نمی کند یا رفتارش در برابر اتفاقات، ممکن است به دلیل تفاوت های گفته شده شبیه ما نباشد.
دانستن این موضوع باعث می شود از او انتظار زیادی برای داشتن رفتار مورد نظرمان نداشته باشیم؛ چرا که انتظار، معمولا زمانی پیش می آید که احساس می کنیم طرف مقابل مان همانند ما فکر می کند و باید رفتاری که مد نظر ماست داشته باشد.
اگر میزان این انتظار را پایین بیاوریم، عصبانیت و رفتار خشمگینانه او غیرقابل تحمل به نظر نمی رسد، راحت تر با رفتارش کنار می آییم و با آرامش بیشتری با او برخورد می کنیم.


3-
به خودمان نگیریم
خیلی وقت ها دلیل عصبانیت سوءبرداشت ها و عدم درک درست از رفتار یا کلام طرف مقابل یا حتی مسائل حاشیه ای غیرمرتبط است. پس بهتر است در روبرو شدن با عصبانیت همسرمان، بلافاصله موضوع را به خودمان ارتباط ندهیم و به دنبال دلیل واقعی عصبانیت باشیم. چه بسا دلیل واقعی خشم وی مسائل غیرمرتبط با ما یا درک نادرست از رفتار ماست؛ نه دقیقا خود رفتار ما.

4- صبور باشیم و درجه تحمل خود را بالا ببریم
لازم نیست به سرعت واکنش نشان دهیم. موفقیت ما در مقابل عصبانیت همسرمان به میزان صبوری ما بستگی دارد. چنانچه بتوانیم قضاوت خود را در گوشه ای از ذهن مهار کنیم و سریع به خود منتسب نکنیم، می توانیم تحمل بیشتری نشان داده و صبورتر رفتار کنیم.


5-
گاهی سکوت کنیم
بعضی وقت ها بهترین کار در مقابل فرد عصبانی، سکوت در آن لحظه است؛ چرا که هر نوع پاسخی ممکن است طرف مقابل را برآشفته تر کند. این سکوت باعث می شود وضعیت بحرانی، بدون درگیری رد شود و ما فرصت پیدا کنیم که در لحظات بعدی، پس از فروکش کردن عصبانیتش راحت تر با او صحبت کنیم.
یادمان باشد سکوت به معنای کوتاه آمدن نیست، بلکه فرصتی است که به همسر عصبانی مان می دهیم؛ چه بسا بعد از این وقفه، خودش پیشمان شده و درصدد جبران برآید.

6- قبل از هر عکس العملی دلیل عصبانیتش را بپرسیم
عوامل زیادی مثل استرس ها، ناامیدی و درماندگی ممکن است زمینه ساز رفتار همراه با خشم باشد. گاهی شخص عصبانی بدون اینکه به دلیل مشخص خشمش اشاره کند، رفتار نامناسبی بروز می دهد؛ پس لازم است قبل از اینکه هر صحبت و واکنشی در برابر عصبانیتش نشان دهیم، از او سوال کنیم که چه چیزی باعث عصبانیتش شده است. خوب گوش کنیم تا دقیقا بفهمیم چه شده است. به یاد داشته باشیم هرگز از «چرا» استفاده نکنیم، بلکه با «چیزی شده» دلیل را جستجو کنیم تا معنی بازجویی و بازپرسی را در ذهن همسرمان ایجاد نکند.

7- همدلی را فراموش نکنیم
سعی کنیم احساسش را خوب بفهمیم، خودمان را جای او بگذاریم و این درک کردن را به او نیز نشان دهیم. چنانچه خوب به حرف هایش گوش کرده باشیم و موضوع را به خوبی فهمیده باشیم، می توانیم به راحتی احساسش را درک کنیم. لازم نیست حتما تاییدش کنیم، بلکه باید بتوانیم احساسی را که داشته خوب از حرف هایش بیرون کشیده و به او بگوییم توانسته ایم همدلی کنیم. در بسیاری از اوقات همین همدلی باعث می شود فرد خشمگین آرام شده و خودش از رفتارش اظهار پشیمانی کند.

8- به حل مسئله فکر کنیم
بهتر است به جای پرداختن به رفتار همسرمان و انتقاد و گله به فکر راهکار باشیم و به همسرمان کمک کنیم تا بتواند راهی پیدا کند که مسئله ای که باعث عصبانیتش شده را حل کند. این شیوه از برخورد با خشم، باعث کاهش این هیجان می شود.
همچنین با هم به این موضوع بپردازیم که چگونه باید این خشم مدیریت شود که دفعه بعد به رفتار نامناسبی ختم نشود. مواظب باشیم نصیحت نکنیم؛ انتقاد، توهین و تحقیر نیز در هر حال روش مناسبی نیست بلکه با همسرمان همفکر شویم.
اگر در حل موضوع پیش آمده، خوب عمل کنیم، در آینده با مسئله مشابه روبرو نخواهیم شد و یادآوری این اتفاق باعث آزردگی خاطر ما و همسرمان نخواهد شد.

9- در مورد احساس خودمان صحبت کنیم
ما هم موقع عصبانیت همسرمان اذیت شده ایم. بعد از اینکه همسرمان آرام شد برای او از احساس ناراحتی یا آزردگی که موقع عصبانیت او داشتیم اما بروز ندادیم، صحبت کنیم. اگر بتوانیم بدون انتقاد به وی از این احساس خودمان حرف بزنیم، به ما کمک خواهد کرد راحت تر او را ببخشیم و با این موضوع کنار بیاییم و ناراحتی ها را بر دوش نکشیم. همچنین باعث می شود همسرمان هم از نتایج رفتار خودش بیشتر بداند و برای دفعات بعد بهتر خشمش را کنترل کند.
برای اینکه این کارمان با موفقیت بالاتری همراه باشد، بهتر است صحبت مان را در این مورد با خودمان و احساس خودمان شروع کنیم، بدون اینکه او را بابت این ناراحتی مقصر بدانیم، فقط در مورد احساس مان حرف بزنیم.

نویسنده: محمد کارگر

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

چنانچه رابطه زناشویی خوبی را تجربه نمی­کنید و یا اینکه احساس می­کنید رابطه­تان به تدریج در حال کمرنگ شدن است، شاید بتوان علت اصلی آن را در رابطه جنسی­تان جستجو کرد. در بسیاری مواقع زوجین نسبت به تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم کیفیت رابطه جنسی­شان بر کل رابطه مطلع نیستند.

 

عدم تجربه رابطه جنسی ارضا کننده و جذاب در شرکای جنسی، به اشکال مختلف و در قالب احساسات منفی از جمله خشم، بی­حوصلگی، بهانه­گیری بروز می­کند و در نهایت باعث فاصله گرفتن زوجین از لحاظ عاطفی خواهد شد. اولین و مهمترین لازمه جلوگیری از این مسائل، داشتن شناخت کافی از اختلالات و مشکلات جنسی است که ممکن است عملکرد زن و مرد را مختل سازد.

با توجه به تفاوت­های زن و مرد تعیین و طبقه بندی مشکلات جنسی بطور جداگانه برای دو جنس مطرح است، هرچند مشکلات جنسی در زن و مرد شباهت­هایی دارد و دارای همپوشی­هایی است. در این نوشته هدف طرح و بررسی شایع­ترین اختلالات و مشکلات جنسی است که عملا منجر تنش و نارضایتی فراوان بین زوجین می­شود.

تجربه بالینی نشان از این دارد که شایع­ترین مشکلات جنسی در مردان مربوط به «میل و برانگیختگی جنسی»، «نعوظ» و انزال است در حالی که شایع­ترین این مشکلات در زنان به «برانگیختگی جنسی»، «اوج لذت جنسی» و «دردهای مقاربتی» مربوط می­شود.

مشکلات جنسی در زنان به اشکال زیر ظاهر می­شوند :

1-   سرمزاجی یا بی­میلی جنسی : اگر در عین تمایل و تقاضای شریک جنسی­تان تمایلی به فعالیت و نزدیکی جنسی ندارید، ممکن است دچار سردمزاجی باشید.

2-   مشکلات مربوط به رسیدن به ارگاسم : چنانچه با وجود تلاش زوجین حین آمیزش و برانگیختگی جنسی، زن به حالت اوج لذت جنسی یا ارگاسم نرسد. در حالی که ممکن است در شرایطی دیگر از جمله استمنا ارگاسم را تجربه کند.

3-   دردها مقاربتی : به معنی تجربه درد مهبلی حین فعالیت جنسی می­باشد.

4-   واژینیسم : زمانی که اسپاسم­های متوالی و مداوم در آلت تناسلی زن به شکلی باشد که دخول آلت مرد امکانپذیر نباشد و اغلب این حالت انقباض هنگام مقاربت یا در زمان اقدام به دخول روی می­دهد.

5-   بیزاری جنسی : زمانی که زن به بیزاری جنسی مبتلا باشد، نسبت به کلیت رابطه جنسی و یا نسبت به بعضی جنبه­های آن ابراز انزجار می­کند و این اختلال در زنان دارای شیوع بالایی است.

مشکلات شایع جنسی در مردان به اشکال زیر بروز می­کنند :

1-   سرد مزاجی یا بی­میلی جنسی

2-   اختلال مربوط به نعوذ یا ناتوانی جنسی : در عین تمایل و تلاش زوجین برای آمیزش، حالت نعوظ اتفاق نمی­افتد یا اگر اتفاق بیفتد، معمولا فرد در حفظ آن ناتوان است و در بعضی موارد نعوظ با تاخیر بسیار رخ می­دهد و برای آمیزش تناسلی و دخول کفایت لازم را ندارد.

3-   انزال زودرس : این مشکل منجر به احساس ناکامی و نارضایتی جنسی در زوجین خواهد شد چرا که انزال زودهنگام باعث وقفه و پایان برانگیختگی در مرد شده، قبل از این که طرفین اوج لذت جنسی یا رضایت کامل از تماس جنسی را تجربه کنند.

4-   انزال دیررس : شیوع این مشکل در مردان کمتر از موارد دیگر است. در این مورد در عین تلاش شرکای جنسی برای تجربه اوج لذت جنسی، در مرد انزال و حالت ارگاسم بسیار دیرتر از زمان معمول رخ می­دهد و حتی گاهی مرد به حالت ارگاسم دست نمی­یابد.

نویسنده : علی فراهانی

https://goo.gl/7xVsiZ


  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

بر طبق مطالعات انجام شده در دانشگاه بیلور، رشد در خانواده ای ثروتمند می تواند برای سلامت فیزیکی کودک ختی در دهه های بعدی زندگی اش مفید باشد، اما نبود رابطه ی گرم بین فرزند و والدین، یا حتی وجود پرخاش و تندی می تواند مزیت های سلامتی در گذشته ای ممتاز را از بین ببرد.

دکتر ماتیو آندرسون، استادیار جامعه شناسی دانشگاه بیلور معتقد است که تحقیقات اخیر رابطه ی بین پایگاه اجتماعی و اقتصادی را با تغذیه، خواب، کیفیت محلات، و فرصت هایی برای ورزش و رشد مهارت های اجتماعی کودکان را نشان داده اند. اما روابط بین فرزندان و والدین ممکن است برای تقویت تغذیه، خواب، و فعالیت های روزمره لازم است.

برای مثال، اگر روابط  بین فرزندان و فرزندان تیره و تار و یا توهین آمیز باشد، وعده های غذایی ممکن است بین اعضای خانواده به شکل ناهماهنگی تقسیم شود، و احتمال اینکه فرزندان به خوردن غذا های شکر دار و چاق کننده مثل اسنک ها به جای وعده های غذایی روی بیاورند، بیشتر است.

آندرسون معتقد است که خواب و فعالیت های روزمره همچنین می تواند نامنظم شود و بچه ها را از رشد سالمی در سبک زندگی شان و مهارت های اجتماعی و عاطفی اشان باز دارد که برای موفقیت هاشان نیاز است. 

آندرسون همچنین اذعان می دارد که متاسفانه اگرچه پیوندها خوب میان فرزندان و والدین در خانواده های از نظر اقتصادی ضعیف می تواند سلامتی را ارتقا دهد، به نظر می رسند که در روند بزرگتر شدن فرزندان این خانواده ها تاثیر پایگاه اجتماعی اقتصادی منفی را کم نمی کنند.   

تحقیقات قبلی نشان داده است که احتمال اینکه والدین با سطح تحصیلات پایینتر و ثروت مادی کمتر بیشتر به سمت تهدید یا توسل به زور مایل باشند تا گفتگوی سازنده و ایجاد روابط گرم در محیط خانه. به علاوه، نرخ بیماری یا التهاب در میان فرزندان وقتی که بزرگ می شوند بسیار با پرخاش، بدرفتاری، و یا سطوح پایین گرمی والدین پیوند دارد.

مطالعه ی سلامت میانسالی و روابط بین والدین و کودک که در مجله ی سلامتی و رفتار اجتماعی به چاپ رسید. برای این مطالعه سلامتی در دوران میانسالی به عنوان رهایی از 28 از شرط ممکن مثل سرطان، بیماری های قلبی و عروقی، بیماری های غدد، بیماریهای سیستم عصبی، بیماری های عفونی و انگلی، پوست و یا بیماری های گوارشی، و شرایط عضلانی اسکلتی در نظر گرفته شد. آندرسون این یافته ها این طور توضیح می دهد:

تحقیقات بیشتری این نگاه به رابطه ی پایگاه اجتماعی و اقتصادی را با پیوند های والدین و فرزندان نشان می دهند. اما در واقع، پایگاه اجتماعی و اقتصادی می تواند به طور کاملا مستقل بر رفاه کودکان تاثیر گذار باشد. نکته ی اصلی اینست که بدون کیفیت قابل قبول رابطه ی فرزند و والدین مزیت های اقتصادی-اجتماعی در دوران کودکی اصلا نمی تواند خاصیت محافظتی از آنها را در مقابل بیماری های مزمن در زمان بزرگسالی و میانسالی داشته باشد.

دکتر آندرسون در مطالعه اش داده های مربوط به بیماری ها و وضعیت سلامتی در دوران میانسالی را در موسسه ی ملی تحققات رشد میانسالی در ایالات متحده (MIDUS) تحلیل کرد. این تحلیل که برای پیش زمینه های شخصی در سال 1995 و برای احتمال بیرون رفتن از تحقیقات MIDUS تنظیم شده بود نشان داد که پرخاش و بدرفتاری با کودکان می تواند هر نوع حفاظت از آنها را در مقابل بیماری هایی که با مزیت های اجتماعی-اقتصادی در دوران کودکی در ارتباطند، مختل کند.

نویسنده: علی فراهانی

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

همه ما از دروغ گفتن و یا شنیدن آن احساس ناخوشایندی داریم. در این میان پدر و مادر که تربیت کودک جزو اصلی ترین وظایف آن هاست، با شنیدن دروغ از کودک خود احساس ناراحتی بیشتری می کنند. اما باید گفت کودکان علاوه بر الگوگیری از رفتار والدین، به دلایل متعدد به دروغ گفتن روی می آورند.

دروغ در مقابل راستگویی قرار دارد و در تمامی فرهنگ ها و جوامع امری زشت و ناپسند تلقی می شود. بررسی ریشه ای دلایل دروغگویی امری بسیار پیچیده است و نیاز به واکاوی شخصیت انسان ها دارد. دلایل دروغگویی در کودکان بسیار متعدد است و آغاز آن از زمان تکلم کودک و حدود ۲ سالگی به بعد است.

Pکودکان گاه برای جریحه دار نکردن احساسات دیگران، پنهان کردن احساسات یا واکنش های خود، فرار از تنبیه و دریافت پاداش و توجه، دروغ می گویند.نکته این جاست که واقعیت و تخیل در زندگی کودکان زیر ۶سال در هم تنیده است و کودک ممکن است هر آن چه را به ذهنش می رسد بر زبان آورد.

Pگاهی کودک دروغ می گوید، زیرا اجازه ندارد حقیقت را بگوید.

Pگاهی کودک مجبور می شود به منظور دفاع از خود دروغ بگوید.  

Pدر بعضی مواقع کودکان دروغگویی را الگوگیری می کنند.

P گاهی کودک به علت نداشتن تمرکز و توجه به محیط پیرامون، مسائل را پس و پیش یا به اشتباه روایت می کند و والدین بنا را بر دروغگویی کودک می گذارند.

P دروغگویی کودکان در سنین 3-4سالگی با دروغگویی بچه ها در سنین بالاتر کاملاً متفاوت است. کودکی که هنوز قادر به تشخیص واقعیت و خیال و رؤیا نیست، برای تجربه احساس شادی و غم به طور واقعی، خود را در دنیای خیالی که خودش آن را ساخته است، قرار می دهد.

P ترس، کمبود محبت، عدم احساس امنیت و تمایل کودک به محک زدن توانایی های خود، عمده ترین عوامل گرایش او به دروغگویی آگاهانه است.

PPPبا کودکان دروغگو چه برخوردی بکنیم :  

P بهتر است به تخیلات کودک احترام بگذاریم و او را بابت حرف زدن درباره موضوعاتی مثل غول و فرشته و حیوانات عجیب و غریب سرزنش نکنیم.

P پدر و مادر باید الگوی مناسبی برای فرزندشان باشند.هنگامی که والدین به یکدیگر  و دیگران دروغ می گویند، در واقع به کودک می آموزند که تو نیز می توانی این کار را بکنی.

Pوالدین نباید در برابر دروغ های کودک خود را بی تفاوت نشان دهند،زیرا این امر به نوعی موجب تشویق او به ادامه این کار است.

Pنباید والدین طوری وانمود کنند که گویی دروغ های کودک را باور کرده اند. چنین عکس العملی او را به این نتیجه می رساند که از طریق دروغ گفتن می تواند به خواسته خود برسد.

Pاگر نسبت به دروغگویی کودکمان مطمئن هستیم، بدون اشاره مستقیم و استفاده از واژه دروغگویی او را متوجه کار اشتباهش کنیم

Pعلت دروغگویی را باید پیدا کنیم. بهتر است به جای در نظر گرفتن تنبیه یا تهدید کودک تلاش کنیم به موضوع از دید کودک بنگریم تا دریابیم کودک از دروغگویی چه نفعی می برد و به دنبال چیست. استفاده از واژه های «الکی»، «شوخی» و یا «دروغ» نباید در خانواده رواج داشته باشد و کودک باید بداند دروغ در هر شکلی ناپسند است .

P محیط خانه و تربیت کودک را از ریا و نیرنگ دور سازید و آن ها را از دوستان دروغ گو، حتی آن هایی که گاهی به شوخی دروغ می گویند دور کنید. چرا که کودک است و جنبه نقش پذیری و تقلید دارد.

P فرزندان ما باید در خانه احساس آرامش و اطمینان کنند و مطمئن باشند که خطاهای بی اختیار بخشوده می شود. تنبیه و سرزنش برای مواردی است که تعمدی در کار باشد و تازه اگر در همان کار عمدی هم سخن راست گفته شود موجب تخفیف در عقوبت باید باشد.


نویسنده : مژگان شوشتری

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

وحشت شبانه حالتی است که اغلب بین خواب و بیداری اتفاق می‌افتد. نوعی از اختلالات خواب که بیشتر در ساعات اولیه خواب اتفاق می‌افتد و بین کودکان 2 تا 6 ساله بسیار شایع است. این اختلال به بچه‌هایی که درگیر آن هستند آسیبی نمی‌رساند اما به طرز وحشتناکی والدینی را که شاهد آن هستند آزار می‌دهند.

 

P وحشت شبانه حالتی است که اغلب بین خواب و بیداری اتفاق می‌افتد.در این اختلال علاوه بر عود مکرر گریه های شدید و ترس هنگام خواب و سخت بیدار کردن کودک، افزایش ضربان قلب،افزایش تنفس و تعریق زیاد دیده می شود .

Pمسائل خانوادگی و والدین در این زمینه بسیار حائز اهمیت است اما علاوه بر آن، خستگی و مسافرت های طولانی که ریتم خواب کودک را به هم می زند، افسردگی و مصرف برخی داروها می تواند وحشت شبانه را در پی داشته باشد. اگر همه شرایط روحی کودک مساعد باشد، شرایط جسمانی مثل پایین آمدن قند خون، تب، اختلالات گوارشی و. می توانند علل زمینه ساز باشند.وحشت شبانه می تواند به دلایل مختلف دیگر نیز ایجاد شود که از میان آن ها می توان به حوادث استرس زا در زندگی، تب و داروهایی که بر سیستم عصبی مرکزی (مغز) اثر می گذارند، اشاره کرد.

P بیدار کردن کودکانی که درگیر وحشت شبانه هستند، تقریبا غیرممکن است. نشانه‌های این اختلال عبارتند از: فریاد ، وحشت زدگی مفرط، عرق شدید، افزایش ضربان قلب، تنفس تند تند و خود را به اینطرف و آن طرف زدن..

Pکودکان مبتلا به وحشت شبانه،باوجود پریشانی شدید، حتی خواب هم نمی‌بینند و با وجود اینکه چشم‌هایشان بازاست، بیدار نیستند و به کسانی که در اطراف هستند یا اتفاقات پیرامون خود پاسخ نمی‌دهند.

Pکودک اغلب بعد از وحشت شبانه به خواب می‌رود و صبح که از خواب برمی‌خیزد، هیچ چیز از اتفاقاتی که افتاده را به خاطر نمی‌آورد.

Pمتاسفانه متخصصین خواب هم نمی توانند بگویند کودکی که تجربه وحشت شبانه را داشته، در آن شرایط از چه چیزی رنج می‌برده چون فردای آن اتفاق، کودک هیچ چیز به خاطر نمی‌آورد.

Pکودکی که مشکل وحشت شبانه دارد را به هیچ عنوان نمی‌توان بیدار کرد. در حقیقت، بهتر است برای بیدار کردن کودک تلاش نکنید چون ممکن است باعث پریشانی و آشفتگی بیشتر وی بشوید.

Pبهترین کار این است که در کنار کودک بمانید تا در زمان وحشت زدگی آسیبی به وی نرسد. چون در شرایطی که بی اختیار خود را به اطراف می‌زند ممکن است به خودش آسیب بزند پس مراقبت از وی در این شرایط بسیار مهم است.

P بهتر است اتاق کودک را برای جلوگیری از آسیب احتمالی ایمن کنید. تمام عواملی که اختلال خواب را ایجاد می کنند از بین ببرید.

Pکودکانی که در تخت‌های دیواره دار می‌خوابند، بیرون نخواهند افتاد فقط مراقبت کنید که سر خود را به جایی نکوبند. اگر کودک در تختخواب معمولی می‌خوابد، روی زمین در اطراف تختخواب بالش‌ بگذارید یا کناره‌های تختخواب‌ کودک دیواره بگذارید تا از سقوط آنها جلوگیری کند. اگر اتاق خواب کودک نزدیک پلکان است، بالای پله‌ها در بگذارید.

Pبا توجه به این که کودک تان وحشت شبانه را روز بعد به یاد نخواهد آورد، در مورد آن با او بحث نکنید. با خواهر یا برادر او نیز صحبت کنید که در مورد این حادثه با او بحث نکنند و این موضوع را در ذهن او بزرگ جلوه ندهند.

Pاگر کودکی همراه وحشت شبانه، خوابگردی نیز داشته باشد این مسئله دلیل یک مشکل حاد و جدی نیست اما می تواند خطرناک باشد. این حالت هنگامی اتفاق می افتد که کودک به خواب عمیق فرو رفته است. بنابراین حتی اگر کودک تان شما را بیدار هم بکند، نمی توانید با او ارتباط برقرار کنید. نگرانی اصلی، سلامت و امنیت کودک شماست. مطمئن باشید که پنجره ها و درهای خروجی را بسته اید و آن ها را قفل کرده اید.

P یک برنامه منظم خواب و بیداری برای کودک قرار دهید.

Pاگر کودک یک روز پرمشغله داشته باشد، والدین باید یک چرت یا خواب نیمروزی در طول روز برای او در نظر بگیرند یا کودک را کمی زودتر از شب های قبل به تختخوابش بفرستند.

Pسعی کنید کودک را قبل از خواب به حمام بفرستید تا بدنش به آرامش برسد و از انگیزه ها و افکار وحشت آور خلاصی یابد.

Pپخش موزیک ملایم، آوردن یک عروسک دلخواه یا انجام تفریح مورد علاقه او می تواند به خواب آرام او کمک کند.

نویسنده: مژگان شوشتری

https://goo.gl/NydFQ4

  • saad magazine