صاد | صدای سلامت

۳۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

مهربانی بفروش

در خیابانی دو سوپرمارکت قراردارد. یکی در نبش قرارگرفته به طرزی که هرکس وارد آن خیابان می شود بعد از یکی دو قدم می تواند وارد شود و خرید روزانه اش را انجام دهد. آن یکی سوپرمارکت دورتر قرارگرفته و هرکس قصد ورود به آن را دارد باید مسیر بیشتری را طی کند. موقعیت استراتژیک اولی به مراتب عالی تر است با تمام اینها مشتریان فروشگاه دوم بسیار بیشتر از اولیست. این برای صاحب سوپرمارکت اول تعجب آور است اما مشتریان دومی علت را به خوبی می دانند. فروشنده مهربان.

اگر هرکس یک بار پایش را داخل آن فروشگاه بگذارد فروشنده او را می شناسد و در لیست آشنایانی قراردهد که از این پس به هنگام هردیدار حتی در خیابان و خارج از فروشگاه باید با آنها سلام علیک کند و مراتب ادب و احترام را درمقابل آنها به جاآورد. به دقت توجه می کند تا ببیند مشتری چه چیزی می خواهد و همان را به او تحویل می دهد، حتی اگر جنس گوشه انبارش باشد و او باید 15دقیقه وقت صرف پیداکردنش کند. لبخندومحبتی که او تحویل مشتری می دهد بیش از یک دنیا ارزش دارد و خریدار هنگامی که به همراه کیسه های خرید از مغازه او خارج می شود اشانتیون لذتبخشی را هم با خود می برد که حس خوب نام دارد.

هرکس در هر شغلی فروشنده دانش، دارایی و توانایی خویش است. یک پزشک، معلم، آرایشگر، نقاش، نانوا، قناد و صاحب هر شغل و منصب دیگر همه و همه فروشنده اند. بعضی با خلق و خوی نیک و یادگرفتن اصول اخلاقی ره صدساله را یک شبه طی می کنند و خیلی زود مشتریان فراوانی برای خود جمع کرده و تا ابد آن مشتری را برای خود نگاه می دارند، درحالی که عده دیگر همیشه درحال آه کشیدن برای مشتری و گلایه از کسادی روزگارند.

به راستی این محبت چیست که تا این اندازه انسانها طالبش هستند و چگونه یک فروشنده می تواند با درآمیختن آن با شغلش به راحتی به موفقیت برسد؟

هنگامی که شما وارد یک فروشگاه که می شوید دوچیز در مرحله اول درمقابل چشمانتان خودنمایی می کند. شکل ظاهری محیط آنجا و خود فروشنده. بیشتر فروشندگان برای درست کردن ظاهر محیط کار خود هزینه زیادی می کنند. اما حقیقت این است که ظاهر فروشگاه در کنار ویژگیهای ظاهری و شخصیتی خود فروشنده معنا می یابد.

فروشندای که ظاهری مرتب و قابل قبول داشته باشد و بر قدرت زبان کلام و زبان بدن تکیه کند رضایت بیشتری به مشتری خود خواهد داد. فروشنده ای که با ورود مشتری از جا بر میخیزد ، سلام میکند با روی گشاده خوش امد میگوید این رفتار او  به مشتری اش حس مهم بودن منتقل خواهد کرد

یک فروشنده خوب سعی میکند نام مشتریهای همیشگی خود را بخاطر بسپارد و انها را به اسم صدا بزند، راهی که به اسانی میتواند بین فروشنده و مشتری ارتباط برقرار کند .

 

خانم آرایشگری عادت داشت در همان جلسه اول اسم را می پرسید و از همان لحظه مشتری اش را به اسم به همراه "خانم" یا "جان" صدا می کرد. همین ابتدای این راه بود که مشتری تصمیمش برای ماندگارشدن در آرایشگاه او را خیلی زودبگیرد و به رفتن به سایر آرایشگاهها فکرنکند.

اما قسمت عمده مهارت جذب مشتری به زبان بدن برمی گردد.

گاهی شما وارد فروشگاهی می شوید و مشاهده می کنید فروشنده به سمتتان هجوم می آورد و اصراردارد شرح کاملی از محاسن اجناس خود برای شما بدهد و به شما تلقین کند که این جنس مناسب شماست و باید حتماً آن را خریداری کنید بی آن که به شما فرصت فکرکردن بدهد. این کار او بدتر شما را کلافه و از آن فروشگاه فراری می کند. حس می کنید این تعریف حقیقتی ندارد و او صرفاً برای آن که جنس خود را به فروش برساند و پولی به دست آورد دوروبر شما می چرخد. قدرت نفوذ کلام فقط بخش ناچیزی از ارتباط است در حالیکه بخش عمده احساسات و رابطه از طریق زبان بدن و غیرکلام منتقل میشود.

هستند فروشندگانی که با لحنی دلنشین و رفتاری حاکی از ادب و احترام با مشتری ارتباط برقرارمی کنند و مشتری را جذب رفتار و منش خود میکنند

برخورد اول

یک فروشنده خوب از همان ابتدا رابطه خوبی با مشتری ایجاد می کند. با ورود مشتری به مغازه جلوی پای او بلند می شوند، به او نگاهی حاکی از محبت می اندازند و سلام می کنند. همچون میزبانی که بابت ورود میهمان خوشحال است.

نوع نگاه

ما ایرانی ها در بخش نگاه کردن مشکل داریم درحالی که نگاه درست حلال بسیاری از مشکلات است. تماس چشمی باید بین دونفر برقرارشود اما نه تماس چشمی آزاردهنده. در این حد که مشتری بداند فروشنده به او توجه می کند و به حضورش در آنجا اهمیت می دهد. در نگاه فرد باید محبت موج بزند. برخلاف بسیاری از فروشندگان این دوره که غرق در گوشی موبایلشان هستند و حتی برای لحظه ای آن را رها نمی کنند تا به مشتری نگاهی بیندازند.

شنونده خوب

یک فروشنده توانا شنونده خوبی است و تلاش می کند متوجه شود مشتری چه می خواهد تا همان جنس را به او معرفی کند.

معجزه لبخند

چهره مهربان مشتری مهمترین تصویری است که در ذهن مشتری نقش می بندد. لبخند واقعی و حاکی از صمیمیت و مهربانی معجزه می کند. قدرتی که در لبخند نهفته است در هیچ چیز دیگر یافت نمی شود. لبخند حرفهای زیادی را منتقل می کند. تفاهم، اعتماد و حس متقابل ازمجرای همین لبخند از چهره فروشنده به قلب مشتری انتقال داده می شود. اهمیت این موضوع بقدری است که در انگلستان به فروشندگان حداقل 11 مدل لبخند یادمی دهند.

لبخند باید حقیقی باشد و نه اجباری. در لبخند واقعی اطراف چشمان هم چروک می افتد. به بیان دیگر چشمان او هم می خندند. اما در لبخند اجباری فقط لب می خندد و از شادی چشم خبری نیست.

نه نگفتن

یک فروشنده خوب اگر جنس مطلوب مشتری را نداشته باشد به او "نه" خشک و خالی تحویل نمی دهد. بلکه برای او وقت و انرژی می گذارد و با جمله ای حاکی از محبت توضیح می دهد جنس را ندارد اما به طرق دیگر می تواند کمک برساند. می تواند او را راهنمایی کند یا خواسته اش را برای خریدهای بعدی در نظر بگیرد.

به جای گفتن "نه " می تواند با کلامی ارام بگوید" نه متاسفانه این جنس را نداریم ". به این شکل تاثیر  منفی کلمه "نه" بر روی مشتری کمرنگ تر خواهدشد.

طرز ایستادن

فروشنده ای که دست به سینه ایستاده و مشتری خود را می نگرد حس اضطراب را ناخوداگاه به مشتری منتقل میکند و یا اگر با حالتی خمیده بایستد حس کسالت و سستی را منتقل خواهد کرد. یک فروشنده خوب به طرز نایلکس دادن خود هم توجه دارد. نایلکس را با دو دست که نشانه احترام است تحویل مشتری می دهد و درحالی که لبخندی پرمهر بر چهره دارد و با محبت نشان می دهد که از خرید او متشکر است.

در یک کلام محبت معجزه می آفریند و سالها کار فروشنده را جلو می اندازد. شما هم در هر شغل و منصبی هستید یک بار دیگر رفتارهای خود را بسنجید تا متوجه شوید تا چه اندازه به فاکتورهای فروشنده مهربان احساس نزدیکی می کنید. در اصلاح و بهبود رفتارهای خود بکوشید و هرروز قدمی برای بهترشدن بردارید تا به زودی شاهد معجزه مهربانی باشید. با آرزوی موفقیت برای شما!

نویسنده: سعیده مصافی

https://goo.gl/V6R1Us

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

درمان های مختلفی می تواند در درمان اختلال کابوس در بزرگسالان مورد استفاده قرار بگیرد. برای نمونه می توان از روش تکرار تصاویر نام برد که در استرس های پس از حادثه (PTSD) کاربرد دارد. در این روش در واقع ما با تکرار مشاهده تصاویر باعث می شویم که کابوس های شبانه با این تصاویر جایگزین شوند.

اگرچه مدارک محکمی در مورد کاربردی بودن روش های دیگر در درمان کابوس وجود ندارد، اما می توان از درمان های دیگر مانند روش های رفتاری-شناختی، هیپنوتیزم و حتی برخی داروها نیز نام برد. البته در مطالعه ای که توسط آکادمی پزشکی خواب آمریکا انجام شده، داروی ضد اضطراب کلونازپام و ضدافسردگی ونلافکسین جایگاهی در درمان این اختلال ندارند و هرگز پیشنهاد نمی شوند

اختلال کابوس در واقع یعنی کابوس هایی که به تعداد بالا اتفاق بیافتند و باعث پریشانی و استرس یا نقص در زندگی فرد بشوند. این پدیده حدود 4% از بزرگسالان را درگیر می نماید که معمولا در پی مشکلات دیگر مانند انزوا و یا PTSD به وجود می آید. همچنین این پدیده می تواند بیماری های روانی نهفته در فرد مانند اضطراب یا افسردگی را تشدید کند.

قدم اول برای حل این مشکل در فرد مراجعه به یک پزشک و در میان گذاشتن این نگرانی با وی می باشد. پزشک نیز باید بیمار را به یک "مرکز بیماری های خواب" معتبر ارجاع دهد تا با وی به نحو احسن برخورد شود. درمان این اختلال در فرد بسیار موثر بوده و می تواند کیفیت خواب و در نتیجه کاهش خواب آلودگی روزانه و میزان هوشیاری را افزایش دهد.

به طور گسترده تر، در مقاله ای که در بالا ذکر شد، پیشنهاد شده که در درمان بیماری های زیر از روش های گفته شده در پایین استفاده شود:
در درمان کابوس های مرتبط به PTSD بهتر است از درمان با تصاویر استفاده شود. روش های دیگر مانند روش های رفتاری-شناختی ( مواجهه، ریلکسیشن، یاداشت کردن و...) برخی داروها مانند اولانزاپیل، ریسپریدون و آریپیرازول، کلونیدین، سیپروهپتیدین، فلوواکسامین، گاباپنتین، نابولین، فنلزین، پرازوسین، تپیرامیت، ترازودین و سه حلقه ای ها بر روی برخی افراد موثر بوده و روی برخی دیگر تاثیری نداشته و حتی برای بعضی افراد مضر بوده است.

مشاهده شده که درمان هایی از جمله درمان های رفتاری-شناختی ( مانند مواجهه، ریلکسیشن، هیپنوتیزم، رویای شفاف، ریلکسیشن پیشرونده عضلات، درمان پویایی خواب، کاهش حساسیت سیستماتیک و روش اعلام حوادث) و داروهایی مانند نیترازپام، پرازوسین و تریازولام در افراد با اختلال کابوس گاهی مفید و گاهی مضر بوده است.

به هر حال داروهای کلونازپام و ونلافاکسین در هیچ موردی پیشنهاد نشده و همیشه مضر بوده اند. لازم به تاکید مجدد است که انتخاب روش مورد استفاده برای هر شخص متفاوت بوده و باید توسط متخصص انجام گیرد. همچنین این مطالعه، مطالعه کاملی نبوده و نیازمند نمونه های بیشتر می باشد

نویسنده:فاطمه رستمی

https://goo.gl/kFbXgS

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

خشم یک احساس ناخوشایندی است که در صدمه و یا آزار فرد دیگری به ما دست می دهد که می تواند به دلیل توهین ، بی عدالتی ، خیانت و .‌‌.. باشد و زمانی که نخواهیم خاطره آن ما  را رها کند و ببخشیم به نفرت تبدیل می شود .به عبارت دیگر خشم و نفرت سمی است که در بدنمان تولید می کنیم و تنها راه رهایی آن بخشش است .

بخشش نه فراموش کردن است و نه قول به آن . شما هرگز صدمه وارد شده را نمی توانید فراموش کنید . اما تنها راه رسیدن به آرامش ، بخشش است .

برای اینکه بتوانید ببخشید بایستی مراحل زیر را بکار ببندید:

·       خود را آماده کنید :

اولین قدم این است که واقعا تمایل به این کار در شما ایجاد شده باشد . برای این که به این مرحله برسید خشم و ناراحتی خود را با فرد مجرب و قابل اطمینان در میان بگذارید . بخشش حکم در آوردن خار یا تیر به پا رفته است که وقتی خارج شد ، دیگر با هر فشار بر محل آن ( یادآوری) دیگر احساس درد و ناراحتی نخواهید کرد.

·       مسئله را ارزیابی بهتری کنید :

بار دیگر بطور غیر مغرضانه علت و ریشه و شرایط رفتار فرد را ارزیابی کنید . سطح تحصیلات ، آگاهی ، فرهنگ خانوادگی و شرایط دوران کودکی فرد را نیز در نظر بگیرید . ( گاهی در این مرحله ممکن است به جای حس خشم ، احساس متفاوت تری تجربه کنید مثل دلسوزی و ...).

 

·       خود را جای فرد قرار دهید :

آیا شما هیچ موقع موجب ناراحتی و آسیب کسی نشده اید ؟ از خودتان صادقانه بپرسید اگر شما در موقعیت فرد قرار می گرفتید آیا امکان سر زدن چنین رفتاری را از خودتان داشتید و اگر چنین چیزی از شما سر می زد و پشیمان می شدید چه انتظاری از طرف مقابل تان می داشتید ؟

·       نقش و سهم تان را مشخص کنید :

منصفانه نقش و مسئولیت خودتان را در بروز مسئله و صدمه وارده ارزیابی کنید .

·       چرایی خشم و ناراحتی خود را مجددا ارزیابی کنید :

آیا صدمه و آزار وارده بر شما واقعا آنقدر که احساس می کنید آزاردهنده و مهم است و چرا ؟ چرا رها کردن شما توسط پدرتان بسیار آزار دهنده تر از رها شدن شما توسط مادرتان است ( و یا بالعکس ) ؟ چرا در حالیکه رئیس تان با کلام و رفتار خودش شما را بارها مورد سرزنش قرار می داد و حس بی کفایتی به شما دست می داد چندان ناراحت نشدید ولی همین رفتار از طرف همسرتان موجب بروز نفرت نسبت به او شده است ؟ و ... بسیاری از این حساسیت ها ریشه در صدمات کودکی دارد که بایستی اصلاح شوند .

 

·       یک بار دیگر ارزش ها ، معیار ها و باور هایتان  را بازنگری کنید :

چرا فلان چیز برایتان آنقدر ارزشمند است و ...

شاید لازم باشد درباره منطقی یا غیر منطقی بودن بخشی از  ارزش ها و معیارهایتان و تاًثیر آنها بر کیفیت زندگی مشترکتان بیشتر فکر کنید .

·       خود را از دوران کودکی برهانید ( پدر و مادرتان را ببخشید ):

بدون شک ، تقریبا تمامی پدر مادر ها خوبی فرزندانشان را می خواهند و سعی می کنند که بهترین کار را در حق فرزندانشان انجام دهند . اما متاسفانه بدلیل ناآگاهی والدین ، کمتر افرادی هستند که در دوران کودکی صدمات روحی روانی و شخصیتی ندیده باشند . مثلا ممکن است کودک در جمع دوستان یا افراد غریبه ، ناگهان چیزی از دستش بیفتد و پدر و مادر با عصبانیت بگویند " تو چقدر دست پا چلفتی هستی " ، در آن شرایط خاص این یک حرف به ظاهر ساده ، به روح و روان کودک شدیدا آسیب برساند و به ضمیر ناخودآگاه منتقل شود و شخص از آن خبر ندارد ولی هرگاه موضوع یا مسئله ای رخ می دهد که به نحوی با آن خاطره نهفته نزدیکی داشته باشد ناگهان آن خاطره و حافظه پنهان بیدار شده و سیستم عاطفی احساسی فرد را شدیدا تحت تاثیر قرار می دهد و شخص را شدیدا ناراحت می کند انگار که دوباره همان احساس بد دوران کودکی تجربه شود . به همین دلیل در فرد مورد مثال ، گفتار و رفتار دوست یا عزیزی که بوی بی کفایتی فرد را می دهد موجب خشم و ناراحتی شدید او می شود . با کمک تخصصی میتوان اکثر صدمات دوران کودکی را التیام داد و از تاثیر آنها در زندگی حالمان جلوگیری کرد .

نویسنده: زینب سلیمانی

https://goo.gl/PwoxD2

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

در یک مهمانی پای صحبت یکی از دوستان نشسته بودم. او از خاطرات دوران دانشجویی خود سخن میگفت از روزی سخن میگفت که یک نگاه در یک جلسه او را 5 سال دررابطه ای نکاه داشت . او فارغ التحصیل رشته مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف بود که برای بهبود کار و حرفه ی خود در دوره های آموزشی فن بیان شرکت کرده بود .در این دوره استاد به اوگفته بود اگر زمانی در حین همایش و سخنرانی احساس خستگی کردی در جمع مخاطبین خود چهره ی زیبایی را پیدا کن تا با دیدن او بتوانی انرژی مضاعفی برای ادامه سخنرانی خود بدست آوری. دست بر قضا درست وسط یک سخنرانی مهم درد وحشتناک میگرن به سراغ او آمد یکباره یاد سخن استاد خود افتاد با یک نگاه در جمع ناگهان بر چهره ی زیبای خانمی خیره ماند ، حس عجیبی بود سردرد میگرن لعنتی فراموش شده بود و تمام ذهن او فقط درگیر این بود که این سخنرانی تمام شود و او بتواند با این خانم صحبت کند. ثانیه ها و دقایق دیرتر و کندتر میگذشت اما بالاخره لحظه موعود فرا رسید و با گرفتن شماره تماس این خانم به بهانه ی همکاری دلش آرام گرفت. بعد از آن هر روز تب این عشق بیشتر و بیشتر میشد رابطه دیگر همکاری نبود، ادامه همان حس عشق در یک نگاه بود. وقتی داستان او به اینجا رسید آهی کشید که نشان از افسوس این رابطه بود... او میگفت هر روز بیشتر و بیشتر متوجه میشدم که ما اصلا زبان مشترکی نداریم دنیای ما دو دنیای متفاوت است هیچ کدام در این رابطه آرامش نداشتیم اما چرااااا این رابطه 5 سال به طول انجامید !!!

شاید این داستان واقعی برای شما خواننده ی عزیز هم اتفاق افتاده باشدو یا اگر هم خودت تجربه نکرده باشی حتما با واژه ی عشق در یک نگاه آشنا هستی

عشق در نگاه اول چیزی است که خیلی از افراد آن را تجربه می کنند. اما واقعا مرز این احساس با هوس یا هیجانات کاذب کجاست؟ شما جاذبه  خامی نسبت به فردی از جنس مخالف در خود احساس می‌کنید و سپس بسیار بیشتر از آن چیزی که عملا وجود دارد، دچار عواطف و احساسات می‌شوید. شما نه به این خاطر که عاشق شده‌اید، بلکه به این دلیل که ذهنتان تحریک  شده، مدام به او فکر می‌کنید. خصوصا اگر شما به دنبال یک اوج احساسی لحظه‌ای باشید و به عبارتی، دلتان بخواهد عاشق شوید و شریک زندگی تان را پیدا کنید.

انسان ها می توانند در یک نگاه عاشق شوندکه به  تب عشق معروف است٬ واله و شیدا شدن است٬ هوس است٬ یکمی هم بهتر جنون عشق است.این اوج احساسی یا «هوس در نگاه اول»، در پی یک آمادگی خودخواسته برای عاشق شدن به وجود می آید و بعد از آن، شما به محض دیدن کسی که معیارهای ظاهری مورد نظر شما را داشت احساس می کنید فرد مورد نظرتان را پیدا کرده اید. هر رابطه ای یک نقطه اوج دارد که در شروع آن قرار گرفته و یک نقطه فرود که در میانه آن قرار دارد. بعد از گذر از این نقطه های اوج و فرود، همه چیز به تعادل می رسد و شما می توانید درباره طرف مقابل قضاوت کنید که آیا واقعا او را دوست دارید یا نه، آیا او را به قدر کافی می شناسید یا نه و آیا او می تواند شریک زندگی شما باشد یا نه.

در واقع شما در ابتدای رابطه از نظر هیجانی در اوج هستید و همه چیز در نظرتان زیبا و فوق العاده است. در دوره فرود برعکس فکر می کنید و همه چیز از نظرتان به بن بست رسیده و مدام فکر تمام کردن رابطه هستید. اما در دوران تعادل هم هیجاناتتان را کنترل کرده اید و هم احساسات منفی جای خود را به شناخت بیشتر داده اند. بنابراین می توانید بهتر و عاقلانه تر تصمیم بگیرید.

تصمیم گیری در دوران اوج می تواند باعث سرخوردگی و شکست رابطه شود و تصمیم گیری در دوره فرود، ممکن است پشیمانی از اتمام رابطه و فرصت ندادن به خودتان را در پی داشته باشد

برخلاف باور بسیاری از ما که کار عشق مربوط به دل است، آنچه برای فرآیند عشق و عاشقی و عاشقانه ها می گذرد در مغز اتفاق می افتد و ترشح هورمون های مختلفی که فرمان شان را مغز به عنوان راهبر و فرمانده جسم و جان صادر می کند.مغز است که فرمان می دهد جایی ضربان قلب تان فراتر از تصور بزند و جایی به آرامش و خلسه ای عاشقانه برسید که پیش از آن تجربه اش نکرده اید.

در مغز عاشق چه می گذرد؟

. متخصصان عشق را به سه مرحله تقسیم می کنند مرحله اول جذب شدن در این مرحله ما و معشوق چنان به هم جذب می شویم که بخش مهمی از انرژی ذهنمان برای مفهوم با هم بودن صرف می شود.

بعد از آن مرحله پیوستن  به هم است که در این مرحله دو نفر تمایل پیدا می کنند در کنار هم باشند و رابطه را شروع می کنند و در این رابطه با هم مفهوم عشق را تجربه می کنند و مرحله سوم صمیمیت و تعهد است.

در هر یک از این مراحل در مغز ما با توجه به ترشح هورمونها اتفاقاتی می افتد که باعث می شود ما احساس عاشقی کنیم. بین مغز عاشق و مغز فرد معتاد شباهت هایی وجود دارد در هر دوی این افراد یعنی فرد عاشق و فرد معتاد، تمایل زیادی به آنچه که به آن وابستگی وجود دارد، دیده می شود. آنچه که به آن عاشق یا معتادیم ما را به این سمت می برد که بخواهیم آن را برای خودمان تکرار کنیم.

مغز است که فرمان می دهد جایی ضربان قلب تان فراتر از تصور بزند و جایی به آرامش و خلسه ای عاشقانه برسید که پیش از آن تجربه اش نکرده اید

هورمون های عشق

بعد از اینکه ارتباط شکل گرفت و فرد عاشق شد، در مرحله جذابیت سطح هورمونهای  مغز در فرد شروع به تغییر می کنند.

ترشح این هورمونها باعث میشود عاشق حواسش به معشوق جلب  شود تا او را بیابد و در اختیار خودش بگیرد، سوخت و سازش بیشتر می شود و خوابش کمتر می شود. میل به تکرار و نزدیکی به موضوع عاشقی  در فرد بیشتر می شود .در عین حال که سختی زیادی تحمل می کند. همچنان امیدوار است . وقتی عاشق می شوید در ابتدای امر به او اعتماد می کنید و به همین دلیل است که امید به زندگی در شما بالا می رود. .

تحقیقات نشان می دهند اگر فرد ارتباط خود با معشوقش را به سطح شناختی نیاورد و فقط بخواهد عشق زیستی را تجربه کند، بعد از سه سال رابطه اش به پایان می رسد؛ چون این هورمون ها سه تا چهار سال در مغز افراد بالا باقی می مانند و بعد از آن میزان آنها دوباره پایین می آید و به همین دلیل است که بیشتر جدایی ها و طلاق ها بعد از این مدت رخ می دهند. بعد از این مدت دیگر دو نفر نمی توانند صرفا به دلایل زیستی کنار هم بمانند.

بعد از پایین آمدن هورمون ها در دوران عاشقی چه باید کرد؟

بعد از اینکه هورمون ها پایین آمدند، ما باید خودمان با آگاهی، شناخت و تمرکز روی رابطه، آن را به مرحله سوم که صمیمیت و تعهد است برسانیم. در غیر این صورت در ابتدا طلاق جنسی و بعد طلاق عاطفی و بعد از آن طلاق قانونی رخ می دهد.

فرآیند عشق چیزی نیست جز ارضای نیاز و باید ببینیم نیاز ما چیست. اگر این نیاز صرفا فیزیولوژیک باشد ما عشق شهوانی را خواهیم داشت. اگر نیاز ما صرفا داشتن سرپناه و حمایت و مراقبت باشد، ما عشق کودکانه را خواهیم داشت و به والد -مراقب نیاز داریم، نه معشوقی پخته.  عشق پخته، عشقی است که فرد به آن زمان داده، در این زمان طرف مقابلش را شناخته، قدمت میل به تکرار در او ایجاد کرده و توانسته است از منظر ساختار نورولوژیک در هماهنگی بین سمت راست مغز یعنی مغز شناختی و بخش های زیرین مغز تعادلی برقرار کند و معشوق را در کنار خود نگه دارد تا از هم لذت ببرند.

دلایل و ریشه های عشق در یک نگاه

*بوی معشوق: بو، هم می تواند موجب ترس، خشم، درد و نفرت باشد و هم موجب آرامش، مهربانی، عشق،  لذت و رضایت، بنابراین عامل مهمی که موجب بهم گره خودن مردمان می شود، بو هست

*اجرای نمایشنامه کودکی، کودک بین 7 - 8 سالگی، پیش نویس زندگیش را نوشته و نمایشنامه ای برای خود طرح می کند. یعنی ممکن است من و شما در ذهنمان یک تصویر از شخصی را  داشته باشیم که قرار است عاشقش شویم

*نداشتن قدرت ارزیابی و قضاوت، در وقت تب عشق قدرت ارزیابی، قضاوت و تصمیم گیری را از دست می دهیم بنابراین در حالی که ممکن است 40 سال سن داشته باشیم اما احتمـالا  5 – 6 ساله عمل خواهیم کرد اغلب اوقات فقط یک چیز در آن فرد توجه ما را به خود جلب می کند مثل: زیبایی، شهرت، محبوبیت ،اصالت، قدرت، پول و ...

*کسانی که حوصله آنها از زندگی سررفته و به دنبال هیجان می گردند، بر این باوریم که این هیجان را می شود با خطر کردن به وجود آورد بنابراین در اینگونه موارد سراغ کسی می رویم که می دانیم حتما خطراتی پیش رو خواهیم داشت و به ما آسیب خواهد رسید و یا سراغ کسی می رویم که می دانیم امکان نزدیکی و دسترسی به او نیست

*کسانی که تنها هستند: به یکباره در یک مهمانی یا در یک محل و یا محیط کار برای اولین بار یا بعد از مدتی فردی را می بینیم که فکر می کنیم او می تواند تنهایی ما را برطرف کند و دار عشق در یک نگاه می شویم.

* افرادی که خالی هستند: اینها کسانی هستند که به دنبال شخصی می گردند که خلأ آنها را پر کند، بنابراین دیگری را گرفته و در وجود خالی خود قرار می دهیم اما اشکال کار در این است که همانند جسـم مان که هر شیء خارجی را پس می زند، از لحاظ روانی هم هر کسی را که به درون خود راه دهیم پس از مدتی حتما ًاو را بیرون خواهیم انداخت.

*کسانی که احساس امنیت نمی کنند :کسی که امنیت ندارد همواره به دنبال پناهگاه خواهد بود، بنابراین ممکن است من و شما فقط به دنبال پناهگاهی باشیم که بتوانیم با قرار گرفتن در آنجا برای مدتی به امنیت برسیم زیرا وجود نا آرام ونگران ما به یک همچین محلی نیاز دارد.

*پایین بودن حرمت نفس : یعنی آن زمانی که ما برای خود ارزش، اهمیت و احترامی قائل نیستیم ،خود را کمتر و پائین تراز دیگران می دانیم و درنتیجه به دنبال کسی هستیم که با حضور او ارزش و اهمیت پیدا کنیم.

*میل به خواستنی بودن، این احتیاج که، دوستمان داشته باشند، ما را به جایی می رساند که دیگری را آنچنان دوست داشته باشیم که او هیچ چاره ای جز دوست داشتن ما نداشته باشد، به این معنی که من آنچنان حیران و شیدای تو هستم و با همه چیز تو به هر صورت و شکلی می سازم که تو را داشته باشم (کنیز و غلام تو می شوم تا تورا داشته باشم) .

*معتادین به عشق:مانند کسی که به مواد مخدر  اعتیاد دارد و به محض اینکه که ماده مخدر را ببیند کنترلش را از دست می دهد، یعنی افرادی هستند که مدام در پی جستجو کردن برای عاشق شدن و کسب هیجان عاشقی می باشند ( عاشق عاشق شدن ) و فقط می خواهند احساس عشق را داشته باشند و نه اینکه آن را با فرد خاصی تجربه کنند.

بنابراین بگذارید راحتتان کنم:

آدم سالم تب عشق پیدا نمی کند.

آدم سالم کسی نیست که در یک نگاه عاشق بشود.

عشق در یک نگاه هست اما نشانه گرفتاری است٬ نشانه بیماری است. نشانه اشکال است و حتما هم دوران کوتاهی خواهد داشت.

نویسنده: سعیده مصافی

https://goo.gl/GvKX7o

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

این مشکل را بی اشتهایی معنوی نیز می گویند.در واقع نوعی بی میلی هست. اگر شما از کسی که مبتلا به بی اشتهایی است٬ بپرسید که چرا غذانمیخورد٬ او پاسخ می‌دهد «گرسنه نیستم» و واقعا هم همین طور است. دلایل گوناگونی برای این حالت وجود دارد٬ اما مشخص است که حالتی خطرناک است . در حوزه معنوی و رابطه‌ای نیز افرادی عطش و اشتهایی برای ایجاد رابطه در خود احساس نمی کنند. آنها زمانی که باید رابطه برقرار کنند٬ به خود گرسنگی می‌دهند ؛ زیرا اغلب نسبت به نیازشان برای ارتباط با دیگران آگاه نیستند. آنها خلأ خود را احساس نمی کنند؛ در حالی که در وجود همه ما عطش و اشتهایی برای شناخته شدن و دوست داشته شدن توسط دیگران وجود دارد. عملکرد این عطش مانند عطش جسمانی است. بی اشتهایی معنوی زمانی رخ می دهد که قلب ما بارها و بارها دچار ناامیدی و یاس یا آزردگی می شود و «رشته های عصبی» مربوط به احساس نیاز خیلی ساده از کار می افتند. این فرایند درست مانند این است که بخشی از وجودمان٬ مرتب به ما یادآوری می کند: «چرا احساس نیاز می کنی؟ به هر حال دیگر کسی در دنیای بیرون منتظر تو نیست.» بنابراین بخشی از وجود ما رابطه خود را با احساس نیاز قطع میکند. به نظر شما در این شرایط چه باید کرد؟

آیا فاصله گرفتن از دیگران مشکل را حل میکند؟

آیا تنها بودن حلال مسئله است؟

ادامه دارد...

 نویسنده: ربابه باقری

https://goo.gl/RhyfgB

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

خیال پردازی رو می توان یک مرخصی عالی از زندگی واقعی تلقی نمود.خیال پردازی عاشقانه;جنسی;موفقیت آمیز یا رهایی  بخش همگی یک وجه اشتراک دارند:شما برای لحظاتی,زمان حال را رها می کنید و به دنیای دیگری پناه می برید.درست مثل اینکه به گردشگر دنیای ذهن تبدیل شده اید .


برخی از خیال پردازی ها مفیدند.این نوع خیال پردازی ها باعث می شوند که به وقایع زندگی خود سروسامان دهید.برخی به شما کمک می کنند اهداف جدیدی را در زندگی خود شکل بدهید.برخی فرصت مورد نیاز برای آرامش خاطر را برای شما فراهم می کنند.


اما خیال پردازی هایی نیز وجود دارند که زیان بخش هستند.آن ها باعث می شوندشما ساعات طولانی در دنیای لذت بخش ولی غیر ممکن زیر ببرید که حلقه اتصال شما را با زمان حال قطع می کنند.


برخی از این نوع خیال پردازی ها باعث می شوند که همه چیز در معیار مقایسه,نسبی,و غم انگیز به نظر برسند.


گاهی اوقات,این خیال پردازی ها,کار انتخاب و تغییرات واقعی را برایتان سخت و دشوار می سازند.با این خیال پردازی ها شما به جای حل و فصل مسائل مهم زندگی,به آینده می گریزید.


البته ما تاوان این کار را با افسردگی و کنترل ناپذیری زندگی می پردازیم.خیال پردازی ها چه اثری بر شما می گذارند?


بهترین راه برای درک این مطلب,این است که به خیال پردازی خود توجه کنید و به آن ها در بالاتر زمان حال بنگرید.


حالا سراغ یکی از خیال پردازی های رایج خود بروید که لذت بخش و قابل اطمینان است.


چشم هایتان را ببندید و تصویر ذهنی خود را با تمام جزئیات بررسی کنید.به رنگ ها و صدا ها توجه کنید و آن تجربه را احساس کنید.یک یا دو دقیقه از این خیال پردازی لذت ببرید سعی کنید واقعا وبا تمام وجود در آن تصویر حضور داشته باشید.


حالا چشم هایتان را باز کنید و توجه خود را به زمان حال معطوف سازید.


چه می بینید,


چه می شنوید


چه احساس هایی را تجربه می کنید


برای یک یا دو دقیقه تمرکز کنیدکه این احساس ها به شما چه می گویند


حالا سعی کنید به گذار از خیال پردازی به زمان حال ادامه دهید.


چنانچه اولین خیال پردازی که انتخاب کردید,وضوح و جذابیت خود را از دست داد,بلافاصله یک خیال پردازی دیگر را جایگزین کنید.


به مدت ۸ یا ۱۰ دقیقه بین این دو دنیا سیر کنید.


توجه کنید هر بار که از خیال پردازی به زمان حال باز می گردید و بالعکس,چه احساسی دارید.


حالا به این سوالات فکر کنید:


چقدر برایتان سخت و ناراحت کننده است که خیال پردازی ها را رها کنید و به زمان حال برگردید

آیا می خواهید همچنان در خیال پردازی بمانیدیا زمان حال را ترجیح می دهید

آیا چیزی در زمان حال وجود دارد که فرار از آن,احساس خوبی در شما ایجاد کند

خیال پردازی چه اثری (مثبت یا منفی)بر زندگی تان دارد

چنانچه خیال پردازی ها برای شما مشکل آفرین شوند,بهتر است لحظه ای درنگ کنید و سری به دنیای واقعی بزنید.


هر بار که برای مدت طولانی غرق در خیال پردازی های خود شدید,یک نفس عمیق بکشید و برای یک دقیقه به زمان حال برگردید.


دقت کنید که چه می بینید,چه می شنوید و چه احساسی را در بدن خود تجربه می کنید.


سپس این سوال را از خود بپرسید:


در حال حاضر,چه کاری می توانم انجام بدهم


که احساس بهتری در این لحظه داشته باشم.


بهترین خودت باش..

منبع رهایی از زندان ذهن

نویسنده: نجمه دهقان


https://goo.gl/wEXvaR

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

آیا تا به حال تلاش کرده اید که دید خود را تغییر داده و از زاویه مثبت به اتفاقات و موضوعات پیرامون خود نگاه کنید؟، به احتمال زیاد بسیاری از شما بارها این تلاش را کرده اید، اما هرچقدر سعی کرده‌اید موضوعات را از جنبه های مثبت بررسی کنید موفق نشده اید. بسیار شنیده اید که خوشبین باش! اگر بد فکر کنی، بدی را نیز جذب خواهی کرد. در این مطلب قصد دارم تمامی باورهای قبلی شما را به چالش کشیده و به مثبت اندیشی نه بگوییم، البته بدین معنی نیست که به منفی نگری آری خواهیم گفت!

شاید برایتان عجیب باشد که تحقیقات اخیر ثابت کرده است که مثبت اندیشی نه تنها مفید نیست بلکه مضر نیز می باشد!!

حتی اگر تحقیقات هم آن را اثبات نمی کرد احتمالا خیلی از ما در درونمان تضاد آن را حس کرده ایم.

در مثبت اندیشی به احساسات منفی سالم نه تنها بهایی داده نمی شود که بلکه کتمان نیز می شوند. بعنوان مثال اگر فردی چیزی را از دست بدهد به او حق ناراحت بودن و در خود فرو رفتن داده نمی شود، به او گفته می شود چیزی نیست! خوشبین باش، نیمه ی پر لیوان را ببین، در حالی که لازم است فرد بتواند احساس منفی سالم را تجربه کند اما به سمت احساس منفی ناسالم مانند افسردگی پیش نرود .

یا مثلا اگر فردی اعتماد به نفس کافی ندارد به او گفته می شود تو می توانی ....

اما فرد در خلوت به خود می گوید : " نمی توانم" ، "چرا کسی مرا درک نمی کند ؟" ، " به چه زبان بگویم من از عهده ی آن کار بر نمی آیم " .

محققین ثابت کرده اند وقتی فردی در حال و هوای بدی به سر می برد، اگر تلاش کند به خود بگوید اوضاع خوب خواهد شد مغز او با پیام های منفی بیشتری پاسخ خواهد داد، مانند : " احمق چطور فکر می کنی اوضاع خوب خواهد شد! ، تو آدم بی فکری هستی! ، نمی بینی همه چیز چقدر بهم ریخته است؟"

همه می دانیم که تغییر، زمان بر است. فقط کودکان هستند که می توانند در کسری از ثانیه از خنده به گریه و از گریه به خنده تغییر وضعیت دهند. اما در بزرگسالان این امر کمتر اتفاق می افتد و اگر حال فرد موقتی بهتر شود، به محض آنکه صحنه ای فرد را به یاد مشکلش بیندازد حال او مجددا دگرگون خواهد شد .

یک فرد غمگین اگر در طول روز هم شرایط خوبی داشته باشد اغلب وقتی می‌خوابد، صبح مجددا هنگام بیداری غمگین است.

برای همین است که در کنار رفتار درمانی، مقوله شناخت درمانی نیز پا به عرصه گذاشت. زیرا لازمست شناخت فرد از خودش و دنیای اطرافش تغییر یافته و یا اصلاح شود تا حال درونی اش بهتر شود.

حال بهتر درک می کنیم که چرا کودکان سریع تر تغییر حالت میدهند، چون شناخت آنها در حال شکل گیری است و سخت و غیر قابل تغییر نشده است .

برای جمع بندی لازمست اشاره شود که نه مثبت اندیش باشیم و نه منفی اندیش بلکه واقع اندیشی را پیشه کنیم .

نویسنده: مریم غفار

https://goo.gl/fKiXVR

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

بر اساس یک مطالعه‌‌ی جدید توسط محققان دانشگاه کلورادو بولدر، زنان میانسالی که به طور طبیعی زودتر به رختخواب رفته و زوتر از خواب برمی‌خیزند، به میزان قابل توجهی کمتر به افسردگی مبتلا می‌شوند.

این مطالعه نشان می‌دهد که کرونوتایپ، که تاحدودی توسط ژنتیک تعیین می‌شود، حتی پس از محاسبه‌ی عوامل محیطی مانند قرار گرفتن در معرض نور و برنامه‌های کاری، "تا حدودی" بر ریسک افسردگی تاثیر می‌گذارد.

سلین وتر، سرپرست این تحقیق و مدیر آزمایشگاه اپیدمیولوژی چرخه‌ی خواب و بیداری (CASEL) در CU بولدر می‌گوید: "نتایج ما نشان می‌دهد که رابطه‌ی متوسطی بین کرونوتایپ و خطر ابتلا به افسردگی وجود دارد. این می‌تواند با همپوشانی مسیرهای ژنتیکی مرتبط با کرونوتایپ و خلق و خوی ارتباط داشته باشد.

وتر می‌گوید: "این به ما می‌گوید که ممکن است کرونوتایپ دارای اثراتی بر روی خطر افسردگی داشته باشد که ناشی از عوامل محیطی و سبک زندگی نباشند." ژنتیک در تعیین اینکه آیا شما یک "نوع اولیه"، "نوع متوسط" یا "جغد شب" ( شب زنده داران) هستید نقش مهمی ایفا می‌کند، و بر اساس تحقیقات 12 الی 42 درصد وراثتی است. و برخی مطالعات قبلا نشان داده‌اند که برخی از ژن‌ها (از جمله PER2 و RORA)، که در هنگامی که ما ترجیح می‌دهیم بلند شویم و یا بخوابیم دخیل هستند، بر خطر افسردگی نیز تاثیر می‌گذارند.


وتر تأکید می‌کند که اگرچه این مطالعه نشان می‌دهد که کرونوتایپ عامل خطر مستقلی برای افسردگی است، به این معنا نیست که "جغدهای شبانه" قطعا محکوم به افسردگی هستند . این نشان می‌دهد که حتی پس از محاسبه‌ی عوامل محیطی مانند قرار گرفتن در معرض نور و برنامه‌های کاری، به نظر می‌رسد که کرونوتایپ - که تاحدودی توسط ژنتیک تعیین می‌شود - تاثیر متعادلی بر افسردگی دارد

توصیه‌ی محقق اصلی این مطالعه به "جغدهای شبانه" که می‌خواهند خطر افسردگی‌شان را کاهش دهند این است:"به نظر می‌رسد که "نوع اولیه" سودمند باشد و شما می‌توانید تعیین کنید که تا چه میزان می‌توانید از این گروه باشید. سعی کنید به اندازه‌ی کافی بخوابید، ورزش کنید، مقداری از اوقات خود را در خارج از منزل بگذرانید، هنگام شب چراغ‌ها را خاموش کنید، و سعی کنید روزانه تا جایی که ممکن است از نور طبیعی بهره‌مند شوید.

نویسنده:فاطمه رستمی

https://goo.gl/gN1X35

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

یک بازی جدید ساختن برای تشویق به خودکشی ، به اسم momo❗️

حتما مراقب محتوایی که بچه ها تو اینترنت چک میکنن باشید.

بازی مومو چیست ؟ آیا چالش Momo همچون نهنگ آبی خطرناک است .

بازی مومو چیست ؟ آیا Momo همچون نهنگ آبی خطرناک است ؟ بازی مومو چندی است که در شبکه اجتماعی واتساپ منتشر شده است ، به گزارش زوم تک به نقل از abc7 این بازی خطرناک ، چندی است در بین نوجوانان رواج یافته است. مومو در حقیقت یک زن ترسناک است. چالش بازی مومو در فیسبوک و واتس اپ رواج یافته و برخی از نوجوانان و کودکان را به سمت خود کشانده است. براساس این گزارش گویا بچه ۱۲ ساله ای بخاطر این بازی خودکشی کرده است.

خودکشی با بازی مومو

اولین خودکشی بخاطر چالش مومو در آرژانتین اتفاق افتاده است. براساس گزارش های رسیده به دست زوم تک ، پلیس به خانواده ها در مورد این بازی هشدار داده است و اعلام کرده است که مراقب فعالیت فرزندانشان در شبکه های اجتماعی باشند.

در بازی مومو در شبکه اجتماعی واتساپ یک تماس ناشناس با کاربر اتفاق می افتد و کسی که با کاربر در تماس بوده ، وی را موجب می کند تا به سمت خودکشی برود.
براساس گزارش های ارسال شده پلیس اعلام کرد : اتفاقاتی که در این بازی خطرناک می افتد می تواند کاربر را به سمت کار های خشونت آمیز بکشاند و باعث اتفاقات جبران ناپذیر شود.

در این گزارشی که شبکه اجتماعی واتس اپ با فاکس نیوز و بی بی سی داشته است گفت : ما راهکار های ساده ای را برای گزارش کاربران به واتس اپ در اختیار کاربران قرار داده ایم. از این رو کاربران براحتی می توانند این مشکل را برطرف کنند. اما خواهشی که از کاربران واتس اپ داریم این است که تمامی تماس های مشکوک را در اختیار کاربران قرار دهند.

علاوه بر اتفاقاتی که در آرژانتین منتشر شد ، این بار نوبت به کشور مکزیک رسید ، پلیس مکزیک هم هشدار هایی را در مورد بازی خطرناک مومو به خانواده ها دادند.

چالش مومو چیست ؟

در نظر داشته باشید که مومو در حقیقت یک عروسک ژاپنی است ، که در حساب اینستاگرامش قرار گرفته است ، اما پس از اینکه مومو به عنوان یک چالش خودکشی رواج یافت ، این عروسک در پروفایل کسی که با شماره های مختلف با شما تماس میگیرد قرار میگیرد.

اگر شما هم نگران فرزندانتان هستید حتما فعالیت فرزندانتان را در شبکه های اجتماعی از جمله واتساپ و فیسبوک زیر نظر بگیرید. مطمئنا با نظارت بر فعالیت های فرزندانتان از اتفاقات مشکل ساز و خطرناک بدور خواهید ماند.

نویسنده:پریسا ضرب استجابی

https://goo.gl/Yv5VsK

  • saad magazine
  • ۰
  • ۰

راه رفتن در خواب که با عنوان خواب‌گردی هم شناخته می‌شود، نوعی اختلال خواب می‌باشد که فرد در حالی‌ که خواب است، بر می‌خیزد، راه می‌رود و حتی کارهای دیگری انجام می‌دهد.
این اختلال عموما در مراحل اولیه خواب صورت می‌گیرد و وقتی فرد از خواب بیدار می‌شود به هیچ عنوان خاطره‌ای از آن رویداد به یاد نمی‌آورد.
خود این اختلال به خودی خود آسیب نمی‌رساند اما اگر با فعالیت‌های مخاطره‌آمیز مثل رانندگی در خواب همراه شود، می‌تواند موجب آسیب به خود و دیگران شود.

نشانه‌ها
فرد در حالی‌ که کاملا در خواب فرو رفته و ممکن است چشمانش نیز باز باشد، ناگهان بر می‌خیزد،
بدون هدف حرکت می‌کند، نگاه فرد ثابت و بدون احساس است، جهت یابی خاصی ندارد، به هیچ مکالمه‌ای پاسخ نمی‌دهد اما گاهی ممکن است فعالیت‌هایی مثل باز کردن در و پوشیدن لباس و...انجام دهد که به نظر هدفمند می‌رسند و دیگر اینکه به سختی می‌توان او را از خواب بیدار کرد.

دلایل
در واقع هنوز دلیل مشخص و دقیقی برای راه رفتن در خواب بیان نشده است،عده‌ای معتقدند که یک پدیده درون خانوادگی می‌باشد و شاید ۸۰ درصد افرادی که در خواب راه می‌روند دست‌کم یکی از اعضای خانواده‌شان هم خواب‌گرد هستند،اما عوامل دیگری مثل اختلالات عصبی (استرس،افسردگی،نگرانی) مشکلات مجاری تنفسی، آسیب‌های روانی که ریشه در کودکی فرد دارند، موارد دیگری مثل مصرف الکل و بعضی داروهای خاص، عوامل استرس‌زا و خواب ناکافی نیز می‌توانند سبب بروز خواب‌گردی فرد شوند.

درمان
می‌توان گفت که هیچ درمان مشخصی برای خواب‌گردی وجود ندارد اما با رعایت بعضی موارد می‌توان این اختلال را مدیریت کرد.
بهتر است فرد برنامه مشخص و منظمی برای خوابیدن و بیدار شدن داشته باشد، یعنی در یک‌ ساعت معین بخوابد و در یک ساعت معین بیدار شود، دمای اتاق فرد مناسب باشد، از آنجایی که کاهش استرس یکی از بهترین روش‌های مهار خواب‌گردی‌ست بنابراین تمرینات آرام‌سازی عضلانی و مدیتیشن می‌تواند موجب کاهش استرس و فشارهای روانی شده در نتیجه به بهبود خواب کمک کند، از مصرف کافئین قبل از خواب پرهیز کند، ورزش منظم روزانه و هم‌چنین ساعات کافی خواب هم می‌تواند خواب‌گردی را کاهش ببخشد.
لازم است برای این افراد محیطی امن فراهم شود به عنوان مثال چنین فردی در طبقه دوم تخت‌های دوطبقه قرار نگیرد، درها و پنجره‌ها دارای حفاظ و قفل نگهدارنده باشند، وسائل شکننده و نوک‌تیز از دسترس او دور نگهداشته شوند.
به یاد داشته باشید که بیدار کردن فردی که در حال راه رفتن در خواب است نه تنها کمکی به فرد نمی‌کند بلکه چون احتمال ترسیدن وی وجود دارد اوضاع را وخیم‌تر خواهد کرد، پس بهتر است او را مدیریت کرده و به رختخواب هدایت کنید؛ لازم است احتیاط‌ های لازم جهت احتمال سقوط، دسترسی به اشیاء خطرناک و احتمال بیرون رفتن از خانه و یا رانندگی کردن را نیز مد‌نظر قرار دهند.

نویسنده:سیما سهیل الوندی

https://goo.gl/zCFstw

  • saad magazine